آموزش تصویری کتاب طهارت عروة الوثقی (قسمت دوم)
em Ensino de Regrasخلاصه
خلاصه
خلاصه
خلاصه
خلاصه
خلاصه
خلاصه
خلاصه
خلاصه
خلاصه
احکام تخلی
احکام ستر عورت:
• اگر مولی، کنیز خود را برای دیگری تحلیل کند، ستر عورت برای مولی و کنیز، نسبت به یکدیگر لازم است؛ همچنین است اگر کنیز مولی، شوهر داشته باشد.
• اگر دو نفر به صورت اشتراکی، مالک کنیزی باشند، ستر عورت برای آنها نسبت به کنیز و بالعکس، واجب است.
• پواشاندن ران¬ها، باسن و موهای اطراف عورت، واجب نیست؛ اما پوشاندن مابین ناف تا سر زانوها بلکه تا وسط ساق، مستحب است.
• فرقی نمی¬کند ستر عورت، با چه چیزی انجام شود، بلکه حتی اگر با دست باشد نیز کفایت می¬کند.
• اگر تاریکی به حدی باشد که مانع از رویت باشد، ستر عورت واجب نیست و همچنین اگر کسی حضور نداشته باشد یا شخصی که حاضر است نابینا است یا علم داریم به اینکه نگاه نمی¬کند.
• اگر شک دارد ناظری وجود دارد یا خیر، یا شک دارد ناظر محترم است، أحوط ستر عورت است.
• حالات شک هنگام نگاه کرن:
الف- شک دارد عورت انسان است یا حیوان: ظاهر این است که بستن چشم واجب نیست.
ب- شک دارد عورت صبیّ غیر میّز است یا غیر آن (که حرام باشد نگاه کرن): احتیاط واجب، ترک نگاه کردن است.
ج- شک دارد عورت زوجة¬اش است یا زن دیگری است: حرام است نگاه کردن.
د- شک دارد عورت است یا عضو دیگری از بدن: نگاه جایز است ولی أحوط ترک است.
احکام تخلی
ستر عورت خنثی:
برای زن و مرد، جایز نیست به دُبُر خنثی، نگاه کنند؛ همچنین نگاه به قُبُل نیز جایز نیست.
اضطرار به نگاه به عورت غیر:
مثل نگاه کردن به عورت غیر برای معالجه؛ که در این صورت، أحوط این است که از طریق آینه صورت گیرد نه بصورت مستقیم؛ اما اگر حتما نیاز به نگاه مستقیم بود، اشکالی ندارد.
کیفیت نشستن هنگام تخلّی:
• نشستن رو یا پشت به قبله، هنگام تخلّی، حرام است و مراد این است که سینه، شکم و پاهای او نباید رو به قبله باشد؛ حتی اگر عورت را متمایل به غیر جهت قبله کند.
• اگر رو یا پشت به قبله اول مسلمین یعنی بیت المقدس باشد، اشکالی ندارد.
• حرمت رو یا پشت بودن به قبله، مخصوص زمان تخلّی است و هنگام استبراء یا استنجاء، حرام نیست؛ گرچه أحوط، ترک است.
• اگر مضطر شود رو یا پشت به قبله تخلی کند، أحوط این است که پشت به قبله انجام دهد.
• اگر مضطر شود در معرض دید دیگران تخلی کند (ستر عورت نشود) یا اینکه رو یا پشت به قبله تخلی کند (ستر عورت شود)؛ رعایت ستر عورت، واجب است ولو اینکه رو یا پشت به قبله تخلّی کند.
• اگر نداند قبله کدام طرف است، طبق ظن خود عمل کند هنگام تخلّی.
احکام تخلی
کیفیت نشستن هنگام تخلّی:
• أحوط این است که کودک را هنگام تخلّی، پشت یا رو به قبله ننشانند.
• اگر خود کودک یا مجنون، هنگام تخلّی، رو یا پشت به قبله نشستند؛ منع آنها واجب نیست.
• اگر شخص بالغ (بالغ عاقل و عالم به حکم و موضوع)، رو یا پشت به قبله نشست، بر دیگران ردع او واجب است؛ از باب نهی از منکر. همچنین است درمورد بالغی که جاهل به حکم است؛ ولی اگر جاهل به موضوع باشد، ردع او واجب نیست.
• به صرف اینکه متمایل به جهتی غیر از پشت یا رو به قبله شود، ترک استقبال و استدبار محقق می-شود و نیاز نیست (گرچه أحوط است) بصورت کامل منحرف شود از جهت قبله.
• کسی که قادر به کنترل بول یا غائط خود نیست:
أحوط: این است که تا جای ممکن، رو یا پشت به قبله ننشیند.
أقوی: عدم وجوب رعایت است.
• اگر در هر چهار جهت نسبت به قبله شک دارد، جایز نیست هنگام تخلّی، در هر چهار جهت بچرخد؛ ولی اگر یکبار در یک جهت تخلّی کرد، دفعات بعد واجب نیست حتما در همان جهت قبلی تخلّی را انجام دهد؛ گرچه أحوط این است که نشستن به چهار جهت را ترک کند.
• اگر می¬داند مقداری بول در مجرای ادرار باقی مانده و با استبراء خارج می¬شود، احتیاط به ترک استقبال یا استدبار در این حالت، موکّد است.
احکام تخلی
مکان تخلّی:
• تخلّی در ملک غیر، مسیر¬های محصور (مثل کوچه بن بست) بدون اذن صاحبان آنها و همچنین روی قبور مومنین، حرام است.
• تخلّی در مدارسی که کیفیت وقف آنها را نمی¬دانیم، جایز نیست؛ اما اگر متولّی اجازه داد، اشکالی ندارد مادامی که خلاف آن (عدم رضایت واقف) برای ما ثابت نشده باشد.
کیفیت تطهیر مخرج بول و غائط:
• تطهیر مخرج بول: باید دوبار و فقط با آب شسته شود (سه مرتبه افضل است) و فرقی نمی¬کند مرد باشد یا زن، محل عادی باشد یا غیر عادی و...
• تطهیر مخرج غائط: مخیر است با آب یا پارچه و یا سنگ تطهیر کند ... (ادامه در جلسه بعد).
احکام تخلی
کیفیت تطهیر مخرج غائط:
• تطهیر مخرج غائط: مخیر است با آب (حداقل 1 مرتبه) یا پارچه و یا سنگ (حداقل 3 مرتبه) تطهیر کند. (نکته: اکتفاء به اقلّ مراتب، درصورتی است که عین نجاست پاک شود).
• اگر غائط به اطراف مخرج سرایت کرده (ولی متصل به مخرج است)، تطهیر فقط باید با آب انجام شود (اگر متصل به مخرج نباشد، نسبت به مخرج مخیر است با آب یا سنگ و پارچه تطهیر کند و نجاستی که تعدی کرده را فقط باید با آب تطهیر کند).
• تطهیر با آب، بهتر از تطهیر با سنگ یا پارچه است و اگر بین آب و سنگ یا پارچه جمع کند، اکمل است.
• اگر مخرج غائط:
با آب تطهیر شود: تعدد شستن ملاک نیست، بلکه ملاک، از بین رفتن عین نجاست است.
با سنگ یا پارچه تطهیر شود: تعدد ملاک است و حتما باید 3 مرتبه انجام شود (أحوط این است که با سه سنگ یا سه پارچه جداگانه باشد).
• برای تطهیر غائط، لازم نیست حتما از سنگ یا پارچه استفاده کند، بلکه هر جسمی که برطرف کننده غائط باشد، کفایت می¬کند (به شرطی خودش نجس نباشد).
• استنجاء با اشیاء محترم، استخوان و مدفوع حیوانات حرام است و اگر انجام داد، مرتکب حرام شده ولی تطهیر حاصل می¬شود.
احکام تخلی
کیفیت تطهیر مخرج غائط:
• شیئی که بوسیله آن استنجاء صورت می¬گیرد، نباید رطوبت مسری داشته باشد.
• اگر همراه غائط، نجاست دیگری مثل خون نیز خارج شد؛ یا نجاست دیگری از بیرون، به مخرج غائط اصابت کرد؛ تطهیر فقط باید با آب انجام شود.
• اگر بعد از خروج از محل تخلّی، شک کرد استنجاء انجام داده یا خیر، نظر احوط این است که بنا را بر عدم بگذارد حتی اگر مشغول کار دیگری مثل نماز شده؛ اما اگر بعد از نماز چنین شکی کند، نمازش محکوم به صحّت است ولی برای نمازهای بعدی باید استنجاء و تطهیر را انجام دهد.
• برای استنجاء از بول، حتما لازم نیست مسح با دست نیز انجام شود و اگر شک کرد مذی خارج شده یا خیر، بنا را بر عدم بگذارد و مسح با دست لازم نیست، گرچه احوط است.
• اگر شک کند استنجاء با شیئ مورد نظر جایز است یا ممنوع (مثل استخوان)، جایز است بوسیله آن استنجاء کند؛ اما اگر شک کند آب مطلق است یا مضاف، تطهیر با آن جایز نیست.
احکام تخلی
کیفیت استبراء:
در مردان: ابتدا باید صبر کند تا بول کردن کاملا تمام شود و بعد مخرج غائط را تطهیر کند و سپس انگشت وسط دست چپ را روی مخرج غائط قرار می¬دهد و تا بیخ ذکر، سه بار مسح می¬کند؛ سپس انگشت سبابه دست چپ را روی ذکر و انگشت ابهام را زیر آن قرار داده و طول ذکر را سه مرتبه با این دو انگشت با فشار مسح می¬کند؛ سپس سر آلت را سه مرتبه فشار دهد.
در زنان: نیاز به استبراء نیست؛ بلکه بهتر است بعد از تخلّی، مقداری صبر کرده و تنحنح نمایند و فرج را بصورت عرضی، فشار دهند.
نکته: رطوبت خارج شده از بانوان بعد از خروج از محل تخلّی، مطلقا محکوم به طهارت است.
فائده استبراء:
اگر بعد از استبراء صحیح، رطوبتی مشکوک به بول از او خارج شود؛ حکم به طهارت می¬شود و این رطوبت، ناقض وضو نیست به این دلیل که استبراء کرده است؛ ولی کسی که استبراء نکرده باشد، در این فرض، نیاز به تطهیر و وضوی مجدد دارد.
نکته: اگر مدت زمان طولانی از بول کردن گذشته باشد به نحوی که قطع به عدم وجود بول در مجرای بول حاصل شود و در همین حین رطوبتی خارج شود؛ حکم به طهارت آن می¬شود.
مسائل استبراء:
• اگر شخصی آلتش قطع شده باشد، برای استبراء، به همان مقداری که باقی مانده و طبق همان روشی که بیان شد، استبراء را انجام دهد.
• مباشرت در استبراء لازم نیست؛ بلکه اگر غیر، مثل زوجه یا مملوکه انجام دهند نیز کفایت می¬کند.
احکام تخلی
احکام استبراء:
• اگر در انجام استبراء شک کند، بنا را باید بر عدم بگذارد؛ ولی اگر شک در صحت یا عدم صحت دارد، بنا را بر صحت بگذارد.
• کسی که استبراء انجام نداده اگر در اصل خروج رطوبت شک کند، بنارا بر عدم خروج بگذارد.
• اگر شک کند رطوبت از مخرج بول است یا منشاء بیرونی دارد، استصحابِ عدم خروج می¬شود.
• اگر می¬داند مذی خارج شده ولی نمی¬داند بول همراه آن خارج شده یا نه، حکم به نجاست نمی¬شود.
• کسی که استبراء از بول نکرده و رطوبتی از او خارج شده که شک دارد بول است یا منی، تطهیر لازم است ولی نیاز به غسل نیست و برای نماز باید وضو بگیرد؛ ولی اگر استبراء انجام داده:
أ. اگر خروج مایع مشکوک، بعد از وضو گرفتن بوده: باید احتیاط کند و هم وضو و هم غسل انجام دهد برای نماز.
ب. اگر خروج مایع مشکوک، قبل از وضو گرفتن بوده: فقط وضو لازم است.
احکام وضو
موجبات و نواقض وضو:
1 و 2- بول و غائط: اگر از موضع اصلی خارج شوند یا از موضع غیر اصلی خارج شده و موضع اصلی مسدود باشد؛ یا اگر مسدود نباشد، خروج از موضع غیر اصلی، عادی شده باشد یا اینکه به قدر متعارف خارج شده باشد.
نکته: فرقی نمی¬کند بول یا غائط کم خارج شوند یا زیاد، بهرحال باعث بطلان طهارت است؛ اما سایر رطوبات، ناقض نیستند و همچنین است اگر جیزهایی خارج شود که عنون غائط بر آنها صدق نکند و مخلوط به غائط هم نباشند.
3- باد معده: اگر از مخرج غائط خارج شود، ناقض وضو است مطلقا.
4- خواب: در هر حالتی که باشد به شرطی که گوش چیزی نشنود، چشم نبیند و قلبش (عقلش) چیزی را نفهمد.
5- هرچه زائل کننده عقل باشد: مثل مستی.
6- خون استحاضه: علاوه بر غسل، نیاز به وضو نیز دارد؛ بخلاف جنابت.
احکام وضو
موجبات و نواقض وضو (فروعات):
• اگر شک کند ناقضی از نواقض وضوء از او سر زده یا نه، بنا را بر عدم بگذارد و اگر شک کند آنچه از مجرای بول او خارج شده، مذی بوده یا بول، بنا را بر عدم بول بگذارد؛ مگر اینکه استبراء نکرده باشد که در این صورت حکم به نجاست و بطلان وضو می¬شود.
• اگر آب احتقان از مخرج خارج شود و غائطی همراه آن نباشد، وضو باطل نمی¬شود و همچنین است اگر شک کند غائطی از او خارج شده یا خیر.
• چرکی یا خونی که از مخرج بول یا غائط خارج می¬شوند، ناقض وضو نیستند؛ مگر اینکه یقین کند که بول یا غائط او تبدیل به خون شده؛ همچنین خروج مذی، وذی و ودی، ناقض وضو نیست.
• گروهی از علماء، قائل شده¬اند که وضو گرفتن، بعد از موارد زیر، مستحب است:
بعد از خروج مذی و ودی، بعد از دروغ گفتن، ظلم کردن، زیاد خواندن اشعار باطله، قی کردن، خون دماغ شدن، بوسیدن با شهوت، مس سگ و فرج و...
نظر مصنّف: استحباب این موارد نامعلوم است و بهتر است رجاءاً وضو بگیرد و این وضو برای همه کارهایی که به وضو نیاز دارند کفایت می¬کند.
احکام وضو
غایات وضو:
یا شرط است در صحت یک فعل: مثل وضو برای نماز.
یا شرط است در کمال یک فعل: مثل وضو برای قرائت قرآن.
یا شرط است در جواز انجام یک فعل: مثل وضو برای لمس کتابت قرآن.
یا رافع کراهت است: مثل خوردن در حال جنابت.
و...
غایات وضوی واجب:
1- وضو برای نمازهای واجب و قضای آنها و قضای اجزاء فراموش شده آن.
2- وضو برای طواف واجب.
3- وضوی که بواسطه نذر، عهد یا قسم واجب شده.
4- وضو برای مسّ کتابت قرآن کریم و اسماء و صفات خاصّه خداوند متعال.
احکام وضو
مسائل:
• در حرمت مسّ بدون طهارت قرآن، فرقی بین، آیه، کلمه و حروف آن نیست.
• در حرمت مسّ بدون طهارت قرآن فرقی نمی¬کند، آیات یا کلمات در قرآن باشند یا در کتاب دیگری غیر از قرآن.
• کلماتی که مشترک بین قرآن و غیر قرآن هستند، اگر به قصد اینکه جزء قرآن هستند نوشته شده باشند، مسّ آنها بدون طهارت، حرام است وگرنه حرام نیست.
• فرقی نمی¬کند قرآن روی چه چیزی نوشته شده باشد، مثل چوب، چرم و...؛ مسّ آنها بدون طهارت جایز نیست.
• مسّ نوشه قرآن از پشت شیشه یا یا هر مانع نازک دیگری، بدون طهارت نیز جایز است.
• احوط این است که مسّ فضاهای خالی داخل حروف قرآن، بدون طهارت انجام نشود.
• منع اطفال و مجانین از مسّ نوشته قرآن واجب نیست، مگر اینکه هتک حرمت صورت گیرد.
• اطراف نوشته¬های قرآن که فضای خالی وجود دارد، مسّ بدون طهارت این قسمت¬ها کراهت دارد.
• ترجمه آیات قرآن به زبان¬های دیگر، درحکم آیات قرآن نیستند.
• جایز نیست عین نجاست را روی قرآن بگذارند حتی اگر خشک باشد؛ ولی گذاشتن متنجّس، اگر مرطوب نباشد، اشکالی ندارد.
• خوردن نانی که آیه قرآن روی آن حک شده، برای کسی که طهارت ندارد جایز نیست؛ بخلاف شخصی که طهارت دارد.
احکام وضو
افعال وضوء:
1- شستن صورت: طول آن، از محل رویش موی سر تا انتهای چانه و عرض آن، حد فاصل بین انگشت ابهام و وسطی است.
• کسی که محل رویش مویش عقب¬تر یا جلوتر از حد معمول است، یا صورت و یا دست بزرگتر یا کوچکتر از حد معمول دارد، باید به حد متعارف رجوع کند.
• واجب است آب روی صورت جاری شود ولو با کمک دست و همینکه صدق شستن کند، کافی است و مرطوب کردن و نم زدن تنها، کفایت نمی¬کند.
• شستن باید از بالاترین حدی که برای صورت گفته شد، به سمت پایین باشد.
• قسمت¬هایی که مو دارد، فقط شستن ظاهر آنها کافی نیست و لازم نیست حتما پوست زیر مو هم شسته شود به شرطی که مو بر آن قسمت احاطه داشته باشد؛ ولی اگر به قدری کم باشد که پوست ظاهر باشد، باید پوست شسته شود.
احکام وضو
افعال وضوء:
1- شستن صورت:
• برای اینکه یقین حاصل شود که محدوده واجب از صورت، شسته شده، باید مقداری از اطراف آن را نیز بشوید.
• مویی که خارج است از محدوده واجب (مثل ریش بلند)، شستن آنها واجب نیست، چه در عرض چه در طول.
• اگر زنی ریش داشته باشد، احکامش مثل مردها می¬باشد.
• شستن داخل بینی، دهان و چشم واجب نیست؛ مگر به مقدار مقدمه واجب.
• قسمتی که مو احاطه بر پوست دارد، گفته شد که شستن ظاهر کافی است؛ ولی اگر کسی باطن آن قسمت را شست (آب را به پوست رساند) ولی ظاهر (مو) را نشست؛ کفایت نمی¬کند.
• اگر شک کند که مو، پوست را احاطه کرده یا خیر، باید هم مو و هم پوست را احتیاطا بشوید.
• اگر از محدوده واجب، حتی به اندازه نوک سوزنی شسته نشد، وضو باطل است؛ لذا واجب است قبل از وضو، بررسی انجام شود.
• اگر چیزی روی پوست وجود دارد که شک دارد مانع وضو است یا خیر، باید آن را برطرف کند یا به هر نحوی، آب را به پوست برساند.
• اگر در اصل وجود مانع شک کند، باید اطمینان به رفع مانع یا رسیدن آب به پوست حاصل کند.
احکام وضو
افعال وضوء:
2- شستن دست¬ها: ابتدا دست راست و سپس دست چپ، از مرفق (آرنج) تا نوک انگشتان باید شسته شوند نه بالعکس.
علاوه بر مرفق، مقداری از بازو نیز باید به عنوان مقدمه واجب، شسته شود.
در محدوده واجب، هرچه هست باید شسته شود حتی اگر انگشت، یا گوشت زائدی وجود داشته باشد؛ همچنین شستن موهای دست، همراه با پوست نیز لازم است.
کسی دست او از بالای مرفق قطع شده، نیاز نیست بازو را بشوید؛ گرچه شستن، اولی است؛ اما اگر از پایین¬تر از مرفق قطع شده، شستن مقدار باقی مانده، واجب است.
فروعات:
• اگر دست زائدی از مرفق یا پایین¬تر از مرفق وجود دارد، شستن آن نیز واجب است ولی اگر از بالای مرفق وجود دارد:
الف- دست اصلی از دست زائد قابل تشخیص است: فقط شستن اصلی لازم است.
ب- دست اصلی قابل تشخیص نیست یا هردو اصلی هستند: هردو دست را باید بشوید.
• چرک¬های زیر ناخن، اگر مازاد بر حدّ متعارف نباشد، برطرف کردن آنها برای وضو واجب نیست.
احکام وضو
افعال وضوء:
2- شستن دست¬ها (فروعات):
• دستها باید تا نوک انگشتان شسته شود و اگر تا مچ شست با این استدلال که ما بعد مچ، قبلا شسته شده، وضو باطل است.
• اگر قسمتی از گوشت دست قطع شده باشد، شستن قسمتی که باقی مانده و ظاهر است، واجب می-باشد.
• اگر پشت دست ترک داشته باشد، اگر ترک¬ها بزرگ باشند، رساندن آب به لابلای آنها واجب است و اگر بزرگ نباشند، شستن ظاهر آن کافی است و اگر شک داشته باشد که بزرگ است یا خیر، باز هم شستن ظاهر کافی است گرچه أحوط، رساندن آب به لابلای آنهاست.
• اگر دست تاول زده است، شستن ظاهر آن کفایت می¬کند و نیاز نیست آب را به زیر آن برساند.
• قسمتی از دست که زخم شده و خون آن سفت و مثل پوست شده، هنگام وضو شستن ظاهر آن کفایت می¬کند و لازم نیست قسمت سفت شده را بکند؛ اما اگر دوا ریخته و دوا سفت و مثل پوست شده، اگر برطرف کردنش ممکن نیست، شستن ظاهر آن کافی است ولی اگر برطرف کردنش ممکن است، واجب است این کار را بکند.
• اگر روی دستها چرکی باشد که قابل رویت نیست، برطرف کردن آنها برای وضو لازم نیست و همچنین است اگر گچ یا نوره و... روی پوست باشد که مانع آب نیست؛ ولی اگر شک در مانعیت داشته باشد، برطرف کردنش واجب است.
• شخص وسواس، نباید به شک خود اعتنا کند و نیاز به تحصیل علم و یقین هم ندارد؛ بلکه همین که به مقدار عرفی بشوید، کفایت می¬کند.
احکام وضو
افعال وضوء:
2- شستن دست¬ها (فروعات):
• وضو به روش ارتماسی صحیح است، به شرط رعایت ترتیب از بالا به پایین، اما در مورد دست چپ، هنگام بیرون آوردن از آب باید قصد شستن داشته باشد تا مسح سر و پا، با آب غیر وضو نباشد. همچنین در مورد دست راست نیز همینطور است، مگر اینکه بخشی از دست چپ باقی بماند که باید با دست راست شسته شود تا رطوبتی که بر دست چپ باقی میماند از آب وضو باشد.
• وضو گرفتن با آب باران جایز است، همانند وقتی که شخص زیر آسمان در هنگام بارش بایستد و قصد کند که جریان آب بر روی صورتش به عنوان شستن صورت باشد، با رعایت ترتیب از بالا به پایین، و همینطور برای دستهایش. همچنین اگر زیر ناودان یا چیزی مشابه بایستد، حتی اگر از ابتدا نیت نداشته باشد، ولی پس از جریان یافتن آب بر تمام محلهای وضو، با دست خود بر روی صورتش به قصد شستن بکشد و همینطور بر روی دستهایش، کافی است.
• اگر در مورد جایی شک کند که از ظاهر است، تا شستن آن واجب باشد، یا از باطن است که شستن آن واجب نیست، بنا بر احتیاط واجب باید آن را بشوید، مگر اینکه قبلاً از باطن بوده و اکنون شک کند که آیا ظاهر شده یا نه. همچنین، اگر قبلاً از ظاهر بوده و اکنون شک کند که آیا به باطن تبدیل شده یا نه، شستن آن واجب است.
احکام وضو
افعال وضوء:
3- مسح سر:
• مسح سر باید با رطوبتی که در دست باقی مانده است انجام شود و باید بر روی قسمت بالای سر انجام شود، بهترین و احتیاطیترین مکان برای مسح ناصیه است، که بین دو سفیدی (خط رویش مو) از دو طرف و بالای پیشانی قرار دارد.
• مقدار لازم برای مسح به اندازهای است که حتی عرض یک انگشت یا کمتر کافی است، اما بهتر و أحوط این است که به اندازه عرض سه انگشت باشد. از طرف طول هم مقدار کمی کافی است، هرچند بهتر است که طول آن به اندازه یک انگشت باشد. همچنین مسح برعکس هم کافی است، هرچند مخالف احتیاط است.
• لازم نیست که مسح حتماً روی پوست باشد، بنابراین میتوان بر مویی که در قسمت جلوی سر رشد کرده، مسح کرد، به شرطی که طول آن از محدوده سر تجاوز نکند. پس مسح کردن بر مقداری که از حد سر خارج شده، مجاز نیست، حتی اگر موها در ناصیه جمع شده باشند. همچنین مسح کردن بر مویی که در قسمت غیر جلویی سر رشد کرده و روی جلوی سر افتاده، مجاز نیست.
• مسح بر روی مانعهایی مثل عمامه یا کلاه یا دیگر پوششها، حتی اگر نازک باشند و از رسیدن رطوبت به پوست جلوگیری نکنند، جایز نیست مگر در حالت اضطرار.
• مسح باید با روی دست انجام شود (نه پشت دست) و احتیاط این است که با دست راست انجام شود و اولویت دارد که با انگشتان باشد.
احکام وضو
افعال وضوء:
4- مسح پاها:
• مسح پاها باید از نوک انگشتان تا برجستگی روی پا انجام شود و بر اساس نظر برخی، باید تا مفصل بین ساق و پا انجام شود که موافق احتیاط است.
• مسح از نظر عرض کافی است به اندازهای باشد که به نام مسح بر آن اطلاق شود، حتی اگر به عرض یک انگشت یا کمتر باشد. بهترین حالت این است که مسح به اندازه سه انگشت انجام شود، و بهتر از آن، مسح تمام روی پا است.
• شروع مسح، هم از انگشتان و هم از برجستگی روی پا کافی است، اما احوط این است که از انگشتان شروع شود، همچنین احوط این است که پای راست بر پای چپ مقدم شود، هرچند که نظر اقوی این است که مسح هر دو پا با هم جایز است. بله، نباید پای چپ بر پای راست مقدم شود.
• احوط این است که مسح پای راست با دست راست، و مسح پای چپ با دست چپ انجام شود، هرچند بعید نیست که مسح هر دو پا با هر دستی نیز جایز باشد.
• اگر مو بر روی پاها وجود داشته باشد، احتیاط آن است که بین مسح بر روی مو و پوست جمع شود. همچنین باید موانع و حجابها برداشته شوند و یقین حاصل شود که رطوبت به پوست میرسد و ظن کافی نیست.
• اگر قسمتی از پا قطع شده باشد، باید روی باقیمانده مسح شود و اگر تمام پا قطع شده باشد، مسح ساقط میشود.
• شکی نیست که مسح باید با رطوبت وضو انجام شود، بنابراین مسح با آب جدید جایز نیست. احتیاط آن است که مسح با رطوبت باقیمانده در کف دست انجام شود، بنابراین نباید دست خود را بعد از پایان شستن اعضای وضو روی دیگر اعضای وضو بگذارد تا رطوبت موجود در کف دست با رطوبت دیگر اعضا مخلوط نشود. اما نظر قویتر این است که این کار جایز است و کافی است که مسح با رطوبت وضو باشد، حتی اگر از دیگر اعضا باشد، بنابراین مخلوط شدن رطوبت مذکور ضرری ندارد. این در صورتی است که هنوز رطوبت در دست باقی مانده باشد. اما اگر رطوبت خشک شده باشد، میتواند بدون اشکال از دیگر اعضا رطوبت بگیرد و نیازی به رعایت ترتیب بین اعضا نیست. هرچند احتیاط آن است که رطوبت ابتدا از ریش و ابروها گرفته شود و بعد از سایر اعضا. بله، احتیاط آن است که رطوبت از بخشهایی از ریش که از حد صورت بیرون آمده، مانند قسمتهای بلندتر، گرفته نشود.
• اگر در کف دست فقط به اندازه مسح سر رطوبت وجود داشته باشد، ابتدا با آن سر را مسح کند، سپس برای مسح پاها از رطوبت سایر اعضا استفاده کند، که این نیز احتیاطی است. وگرنه، همانطور که گفته شد، نظر قویتر این است که گرفتن رطوبت از هر جا مجاز است.
• در مسح شرط است که رطوبتِ دست (ماسح) باعث تأثیر روی عضو مسحشونده (ممسوح) شود و این تأثیر باید توسط خودِ دست (ماسح) باشد، نه از طریق چیز دیگری. اگر روی عضو مسحشونده رطوبتی از منبعی خارجی باشد، در صورتی که رطوبت کم و غیر مانع از تأثیر رطوبت ماسح باشد، اشکالی ندارد. اما اگر مانع باشد، باید آن رطوبت خشک شود. در مورد تأثیر، شک یا گمان کافی نیست، بلکه باید یقین حاصل شود.
• اگر روی دست (ماسح) مانعی باشد، حتی اگر آن مانع نازک باشد، باید آن را بردارد، حتی اگر مانع تأثیر رطوبت دست در عضو مسحشونده نباشد.
احکام وضو
افعال وضوء:
4- مسح پاها:
• اگر مسح با باطن کف دست امکانپذیر نباشد، مسح با پشت دست کفایت میکند، و اگر روی آن رطوبتی نباشد، باید رطوبت را از سایر مواضع گرفته و سپس با آن مسح کند. اگر مسح با پشت دست هم ممکن نباشد، باید با ساعد خود مسح کند، و اگر ساعد نیز رطوبتی نداشت، از سایر مواضع رطوبت بگیرد. اگر عدم توانایی در مسح با باطن دست به دلیل نبود رطوبت و ناتوانی در گرفتن رطوبت از سایر مواضع باشد، باید وضو را دوباره انجام دهد. همینطور در مورد پشت دست، اگر عدم توانایی در مسح به دلیل نبود رطوبت و ناتوانی در گرفتن رطوبت از سایر مواضع باشد، به ساعد منتقل نمیشود، بلکه باید وضو را دوباره بگیرد.
• اگر رطوبت روی دست مسحکننده به حدی زیاد باشد که باعث جریان آب روی مسحشونده شود، نیازی به کاهش رطوبت نیست، بلکه قصد مسح با کشیدن دست کافی است، حتی اگر این کار به شستن منجر شود. اما بهتر است رطوبت را کاهش دهد.
• در مسح، شرط است که دست بر روی پا حرکت کند. اگر برعکس باشد، مسح باطل است. البته حرکت اندک پا، تأثیری در صحت مسح ندارد.
• اگر به دلیل گرمای هوا یا بدن، حفظ رطوبت در دست مسحکننده ممکن نباشد، حتی با استفاده از آب زیاد، به طوری که هر بار وضو را تجدید کند، فایدهای نداشته باشد، نظر قوی این است که مسح با آب جدید جایز است. احتیاط مستحب این است که ابتدا با دست خشک مسح کند، سپس با آب جدید مسح کند، و در نهایت تیمم نیز انجام دهد.
• در مسح پاها لازم نیست که دست را بر روی انگشتان گذاشته و به تدریج تا برآمدگی پا مسح کند. بلکه جایز است که تمام کف دست را روی تمام پشت پا از جهت طول تا مفصل قرار دهد و کمی بکشد تا مسح صحیح باشد.
• مسح بر روی مانعهایی مانند روسری، کفش، جوراب و امثال آن در موارد ضروری مانند تقیه یا سردی که از آن بیم خطر برای پا باشد، یا در شرایطی که نتواند کفش یا مانع را درآورد، جایز است. همچنین، اگر از حیوان وحشی یا دشمن یا مواردی که ضرورت و اضطرار بر آن صدق کند، ترس داشته باشد، فرقی بین مسح سر و پاها نیست. اگر مانعها متعدد باشند، لازم نیست موانعی که امکان برداشتن آنها وجود دارد، برداشته شود، هرچند احوط است. در مسح بر مانع نیز باید رطوبتی وجود داشته باشد که تأثیر کند، و سایر شرایط مسح بر پوست هم باید رعایت شود.
• اگر زمان برای برداشتن مانع کافی نباشد، مسح بر مانع جایز است، ولی احتیاط این است که تیمم نیز به آن اضافه شود.
احکام وضو
افعال وضوء:
4- مسح پاها:
• مسح بر حائل (مانند جوراب یا کفش) تنها در شرایط ضروری مجاز است، به استثنای حالت تقیه. در این موارد (یعنی غیر از تقیه)، اگر امکان رفع ضرورت وجود نداشته باشد و چارهای جز مسح بر حائل نباشد، حتی اگر با تأخیر تا آخر وقت انجام شود، جایز است. اما در حالت تقیه، موضوع گستردهتر است و نیازی به رفتن به جایی که تقیه وجود ندارد، نیست؛ حتی اگر بدون مشقت ممکن باشد. بله، اگر فرد بتواند در همان مکان تقیه را کنار بگذارد و مثلاً مسح بر روی خف (کفش) را به آنان نشان دهد، احتیاط مستحب بلکه قویتر آن است که این کار را انجام دهد. پرداخت مال برای رفع تقیه واجب نیست، بر خلاف سایر موارد ضروری. همچنین، در حالت تقیه نیز احتیاط آن است که هرچند ممکن باشد، راه حلی برای رفع تقیه پیدا شود.
• اگر کسی در موقعیتی که تقیه واجب است، تقیه را ترک کند و مسح را بر پوست (بدون حائل) انجام دهد، در صحت وضو اشکال است.
• اگر بعد از داخل شدن وقت نماز بداند که اگر وضو و نماز را به تأخیر بیندازد، مجبور به مسح بر حائل خواهد شد، به نظر میرسد که در غیر حالت ضرورت تقیه، واجب است فوراً وضو بگیرد. و اگر وضو داشته باشد و بداند که اگر آن را باطل کند، مجبور به مسح بر حائل میشود، باطل کردن وضو جایز نیست. اما اگر این وضعیت قبل از داخل شدن وقت نماز باشد، وجوب فوریت در وضو یا حرمت باطل کردن وضو معلوم نیست. و اگر اضطرار به دلیل تقیه باشد، به نظر میرسد که وجوب فوریت وجود ندارد و همچنین باطل کردن وضو جایز است، حتی اگر این وضعیت بعد از داخل شدن وقت نماز باشد؛ به دلیل اینکه امر تقیه در این مورد گستردهتر است. با این حال، اولی و احوط این است که فوراً وضو گرفته شود یا وضو باطل نشود.
• بین وضوی واجب و مستحب در جواز مسح بر حائل در حال ضرورت تفاوتی وجود ندارد.
احکام وضو
افعال وضوء:
4- مسح پاها:
• اگر شخص به دلیل اعتقاد به تقیه یا یکی از ضرورتهای دیگر بر حائل مسح کند، سپس مشخص شود که نه تقیهای بوده و نه ضرورتی، در صحت وضوی او اشکال است.
• اگر تقیه با شستن پا ممکن باشد، احتیاط مستحب این است که شستن پا را انتخاب کند، هرچند اقوی جواز مسح بر حائل نیز میباشد.
• اگر دلیل مجوز مسح بر حائل، مانند تقیه یا ضرورت، از بین برود، اگر این اتفاق بعد از وضو باشد، اقوی این است که اعاده وضو واجب نیست، مگر اینکه این اتفاق قبل از نماز رخ دهد و رطوبت دست باقی باشد؛ در این صورت باید مسح را اعاده کند. اما اگر در حین وضو باشد و رطوبت باقی نماند، اقوی این است که وضو را از نو بگیرد.
• اگر شخص در مقام تقیه بر خلاف مذهب کسی که از او تقیه میکند عمل کند، در صحت وضوی او اشکال است، حتی اگر با این عمل تقیه از بین برود. به عنوان مثال، اگر مذهب او وجوب مسح بر حائل و نه شستن پاها باشد و او پاها را بشوید یا بالعکس، و همچنین اگر مسح و شستن را به کلی ترک کند، وضوی او باطل است، حتی اگر تقیه با این عمل رفع شود.
• در تمامی شستنها، میتوان به قصد یک شستن، ده مشت آب بر عضو ریخت. معیار در تعدد شستن که شستن دوم مستحب و شستن سوم حرام است، تعدد شستن با قصد است، نه تعدد ریختن آب.
• شروع شستن از بالا واجب است، اما ریختن آب از بالا واجب نیست. بنابراین، اگر آب را از پایین بریزد و با کمک دست از بالا بشوید، وضو صحیح است.
• اسراف در مصرف آب وضو مکروه است، اما کامل انجام دادن وضو (رساندن آب کافی به همه اعضاء) مستحب است. همانطور که پیشتر گفته شد، مستحب است که مقدار آب وضو یک مد باشد، و به نظر میرسد که این مقدار برای تمام اعمال وضو، از جمله مضمضه، استنشاق، و شستن دستها تعیین شده است.
• وضو گرفتن با فرو بردن اعضا در آب جایز است، همانطور که پیشتر بیان شد. همچنین، میتوان یکی از اعضا را در آب فرو برد و سایر اعضا را به روش معمول شست. حتی میتوان یک عضو را به صورت جزئی شست، به شرط رعایت شرایطی مانند شروع از بالا و عدم استفاده از آب جدید برای مسح.
• صحت وضوی شخص وسواسی محل اشکال است اگر به دلیل وسواس، در شستن دست چپ زیادهروی کند، چرا که در برخی مواقع منجر به مسح با آب جدید میشود. حتی اگر بگوییم مسح باید با رطوبت کف دست انجام شود و نه با رطوبت سایر اعضا، در این صورت نیز اشکال ایجاد میشود، زیرا زیادهروی در کشیدن دست باعث میشود که رطوبت کف با رطوبت بازو مخلوط شود.
• برای کسی که وسواسی نیست، اگر برای اطمینان بیشتر، دست خود را بر دست چپ بیش از حد بکشد، اشکالی ندارد، مادامی که عرفاً به آن یک شستن گفته شود. بله، اگر بعد از اطمینان آب اضافی بر روی آن بریزد، اشکال دارد، حتی اگر هدف او از این کار افزایش اطمینان باشد، زیرا در عرف به آن شستن دیگری گفته میشود. و اگر شستن دست چپ را با ریختن آب از کوزه (مانند ابریق) انجام دهد و بیش از مقدار نیاز آب بریزد، مادامی که به عنوان یک شستن واحد به حساب آید، ضرری ندارد.
شرایط وضو:
1- مطلق بودن آب وضو:
پس وضو با آب مضاف صحیح نیست. اگر اضافه شدن پس از ریختن آب روی عضو، به دلیل گرد و غبار یا کثیفی روی آن حاصل شود، لازم است که آب تا پایان شستن، مطلق باقی بماند.
2- پاک بودن آب وضو:
و نیز پاک بودن مواضع وضو، و کافی است که هر عضو پیش از شستنش پاک باشد و لازم نیست که همه مواضع پیش از شروع وضو پاک باشند. پس اگر نجس بودند و هر عضو پس از پاک کردن آن شسته شود، کفایت میکند. یک شستشوی واحد که به قصد تطهیر و وضو باشد، کافی نیست، هرچند عضو را در آب کر یا جاری فروبرد. بله، اگر تطهیر با فرو بردن عضو در آب و وضو گرفتن با بیرون آوردن آن باشد، کفایت میکند. نجس شدن عضوی بعد از شستن آن ضرری به وضو نمیزند، حتی اگر وضو کامل نشده باشد.
• وضو گرفتن با آب قلیان اشکالی ندارد، مگر اینکه آن آب مضاف شود.
• نجس بودن دیگر مواضع بدن، به صحت وضو ضرری نمیزند (با فرض پاک بودن اعضای وضو). بله، احوط این است که پیش از وضو، استنجا ترک نشود.
• اگر در برخی مواضع وضو زخم وجود داشته باشد که آب به آن ضرر نمیزند و خون آن قطع نمیشود، باید آن را در آب فرو ببرد و کمی فشار دهد تا خون برای مدتی کوتاه قطع شود، سپس با قصد وضو آن عضو را حرکت دهد و سایر شرایط را رعایت کند. همچنین باید مراقب باشد که اگر زخم در دست چپ است، با آب جدید دست را مسح نکند و وضو را با بیرون آوردن عضو از آب قصد کند.
3- عدم وجود مانع:
نباید روی محل وضو مانعی باشد که از رسیدن آب به پوست جلوگیری کند. اگر در وجود مانع شک کند، باید بررسی کند تا یقین یا ظن به عدم مانع حاصل شود. در صورت علم به وجود مانع، باید یقین به زوال آن حاصل کند.
شرایط وضو:
4- مباح بودن آب وضو، ظرف، مکان و محل ریختن آب وضو:
• باید آب، ظرف آن، مکان وضو و محل ریختن آب وضو مباح باشد. بنابراین، وضو صحیح نیست اگر یکی از این موارد غصبی باشد، بدون تفاوت بین اینکه آب منحصر به فرد است یا خیر. زیرا حتی اگر فرض کنیم آب منحصر به فرد نباشد و مکلف به تیمم نباشد، وضوی او به دلیل تصرف یا مستلزم تصرف در مال غیر، حرام بوده و باطل است. البته اگر آب مباح را از ظرف غصبی در ظرف مباح بریزد و سپس وضو بگیرد، مشکلی ندارد، هرچند که تصرف قبلی او حرام بوده است. در این حالت، تفاوتی بین اینکه آب منحصر به فرد باشد یا خیر وجود ندارد. زیرا با فرض انحصار، هرچند مکلف به تیمم بود، اما پس از ریختن آب در ظرف مباح، او دارای آب میشود و میتواند وضو بگیرد. همچنین، ممکن است تخلیه آب هم حرام نباشد، مثلاً اگر آب متعلق به او باشد و نگه داشتن آن در ظرف دیگری تصرف محسوب شود، در این صورت باید آب را تخلیه کند و از ابتدا مکلف به وضو خواهد بود حتی در صورت انحصار.
• تفاوتی در عدم صحت وضو با آب مضاف یا نجس یا با وجود مانع بین موارد علم، عمد، جهل یا فراموشی وجود ندارد. اما در غصب، بطلان مختص به حالت علم و عمد است، خواه در آب، مکان یا محل ریختن آب وضو باشد. در صورت جهل به غصبی بودن یا فراموشی، وضو باطل نیست. همچنین، در صورت جهل به حکم، اگر جاهل قاصر یا حتی مقصر باشد و قصد قربت داشته باشد، وضو صحیح است، هرچند که بهتر است در صورت جهل به حکم، به خصوص در جاهل مقصر، وضو تکرار شود.
شرایط وضو:
4- مباح بودن آب وضو، ظرف، مکان و محل ریختن آب وضو:
• تفاوتی در عدم صحت وضو با آب مضاف یا نجس یا با وجود مانع بین موارد علم، عمد، جهل یا فراموشی وجود ندارد. اما در غصب، بطلان مختص به حالت علم و عمد است، خواه در آب، مکان یا محل ریختن آب وضو باشد. در صورت جهل به غصبی بودن یا فراموشی، وضو باطل نیست. همچنین، در صورت جهل به حکم، اگر جاهل قاصر یا حتی مقصر باشد و قصد قربت داشته باشد، وضو صحیح است، هرچند که بهتر است در صورت جهل به حکم، به خصوص در جاهل مقصر، وضو تکرار شود.
• اگر در حین وضو متوجه غصبی بودن شود، آنچه از اجزای وضو تا آن لحظه انجام شده صحیح است و باید برای باقی وضو از آب مباح (یا مکان و مصبّ مباح) استفاده کند. اگر بعد از شستن صورت و دستها، پیش از مسح، متوجه غصبی بودن شود، آیا میتوان با رطوبتی که بر دستها باقی مانده مسح را انجام داد و وضو صحیح است یا نه؟ دو قول وجود دارد، قویتر آن است که مسح با آن رطوبت جایز است، زیرا این رطوبت به عنوان مال محسوب نمیشود و نمیتوان آن را به مالک برگرداند، اما احتیاطاً بهتر است مسح نشود. همچنین اگر عمداً با آب غصبی وضو بگیرد و بعد بخواهد وضو را تکرار کند، آیا باید محلهای وضو را از رطوبت آب غصبی خشک کند یا صبر کند تا خشک شود یا نیازی به این کار نیست؟ دو قول وجود دارد، قویتر این است که نیازی به خشک کردن نیست، اما احوط آن است که خشک کند. اگر مالک بگوید که اجازه نمیدهد با این رطوبت مسح کنی یا از آن استفاده کنی، گفته او پذیرفته نمیشود، مگر اینکه بتوان از آن رطوبت بهرهای برد که در این صورت باید به گفته او عمل کرد و مسح جایز نیست.
شرایط وضو:
4- مباح بودن آب وضو، ظرف، مکان و محل ریختن آب وضو:
• در صورت شک در رضایت مالک، تصرف جایز نیست و حکم غصب بر آن جاری میشود. بنابراین، اگر مال متعلق به دیگری باشد، باید برای تصرف در آن اذن صریح یا ضمنی یا دلالت قطعی شاهد حال داشت.
• وضو گرفتن و نوشیدن از رودخانههای بزرگ، چه قناتها باشند یا از رودخانه منشعب شده باشند، جایز است، حتی اگر رضایت مالکان معلوم نباشد، بلکه حتی اگر میان مالکان افراد صغیر یا دیوانه هم باشند. البته در صورت منع آنها، جواز تصرف مشکل میشود. اگر شخصی آن را غصب کند، دیگران همچنان میتوانند از آن استفاده کنند تا زمانی که در مسیر اولیه خود جریان دارد، بلکه ممکن است این جواز به طور مطلق باقی بماند. اما برای غاصب و تابعان او مانند همسر، فرزندان و مهمانان او جایز نیست که از آن استفاده کنند.
• حوضهای موجود در مساجد و مدارس، اگر معلوم نباشد که وقف برای نمازگزاران یا طلاب ساکن است یا خیر، برای دیگران وضو گرفتن از آن جایز نیست، مگر اینکه به صورت عرفی همه کسانی که میخواهند وضو بگیرند، بدون منع کسی از آن استفاده کنند، که این نشاندهنده اذن عمومی است. همین حکم برای مکانهایی مانند کاروانسراها و مشابه آنها نیز جاری است.
• اگر بدون اجازه مالک، نهری یا قناتی شکافته شود، وضو گرفتن با آب آن شکاف جایز نیست، حتی اگر مکان مباح یا متعلق به خود فرد باشد. همچنین اگر آب از آن شکاف برداشته شود و در جایی دیگر وضو گرفته شود، این کار نیز مشکلدار است، هرچند ممکن است برداشتن آب از منبع اصلی نهر یا قنات برای وضو مجاز باشد.
• اگر مجرای نهر بدون اجازه مالک تغییر کند، حتی اگر آب غصب نشده باشد، در مورد باقی ماندن حق استفاده از آب برای وضو و نوشیدن برای غیر غاصب، اشکال وجود دارد، اگرچه ممکن است که این حق باقی بماند.
• اگر کسی بداند که حوض مسجد وقف نمازگزاران در آن مسجد است، وضو گرفتن از آن برای نماز در جای دیگری جایز نیست. اما اگر با قصد نماز در آن مسجد وضو بگیرد و سپس تصمیم بگیرد که در جای دیگری نماز بخواند یا قادر به نماز خواندن در آن مسجد نباشد، وضوی او باطل نمیشود. همچنین وضوی کسی که بهطور ناخواسته یا با این اعتقاد که چنین شرطی وجود ندارد، وضو گرفته باشد صحیح است. در این حالت نیازی نیست که حتماً در همان مسجد نماز بخواند، اگرچه احوط این است که در آنجا نماز بخواند، خصوصاً اگر با قصد نماز در آنجا وضو گرفته و امکان آن نیز برایش فراهم باشد.
شرایط وضو:
4- مباح بودن آب وضو، ظرف، مکان و محل ریختن آب وضو:
• اگر آب حوض، زمین و اطراف آن مباح باشد، ولی در بعضی از اطراف آن آجر یا سنگ غصبی نصب شده باشد، وضو گرفتن از آن مشکل است، شبیه به ظرفی که بخشی از آن غصبی است.
• وضو گرفتن در مکانی که مباح است ولی فضای آن غصبی است، مشکل بوده و بلکه صحیح نیست، زیرا حرکات دست در چنین مکانی تصرف در مال دیگری محسوب میشود.
• اگر وضو مستلزم حرکت دادن چیز غصبی (مثل لباس غصبی) باشد، وضو باطل است.
• وضو گرفتن زیر چادر غصبی، اگر تصرف در آن محسوب شود، مانند در حال گرما یا سرما که نیاز به چادر باشد، باطل است.
• اگر آب مباح از مکانی غصبی به مکان مباح سرازیر شود، وضو با آن بلا اشکال است.
• اگر آبی مباح، مانند آب باران، در ملک دیگری جمع شود و صاحب ملک قصد تملک آن را داشته باشد، آن آب متعلق به اوست. اما اگر قصد تملک نداشته باشد، آب همچنان مباح باقی میماند. اگر کسی دیگر آن آب را برداشته و تملک کند، مالک آن میشود، اما از نظر تصرف در ملک دیگری مرتکب معصیت شده است. این حکم در مورد سایر مباحات، مانند شکار و گیاهانی که باد آورده نیز صادق است.
• اگر کسی به صورت غافلانه وارد مکان غصبی شود و در حال خروج وضو بگیرد، بهطوریکه با فوریت خروج منافات نداشته باشد، وضوی او صحیح است، زیرا در آن هنگام مرتکب حرام نشده است. همچنین اگر بهصورت عمدی وارد مکان غصبی شده ولی توبه کرده و برای خارج شدن از غصب، خارج شود، وضوی او صحیح است. اما اگر توبه نکرده و قصد خارج شدن از غصب نداشته باشد، در صحت وضوی او هنگام خروج مورد اشکال است.
• اگر مقداری آب غصبی در حوض مباح ریخته شود، اگر امکان بازگرداندن آن به مالک وجود داشته باشد و قابل بازگشت باشد، استفاده از آن حوض جایز نیست. اما اگر بازگرداندن آن ممکن نباشد، میتوان گفت که تصرف در آن حوض جایز است، زیرا آب غصبی بهعنوان تالف محسوب میشود. با این حال، این حکم بدون رضایت مالک مشکل است.
5- ظرف وضو، از جنس طلا یا نقره نباشد:
• ظرف آبی که برای وضو استفاده میشود، نباید از جنس طلا یا نقره باشد؛ وگرنه وضو باطل است، چه از آن آب بردارد یا آن را روی اعضای وضو بریزد، و چه منحصر به همان آب باشد یا نه. در صورت انحصار، باید آب آن را در ظرف دیگری بریزد و با آن وضو بگیرد، و اگر تخلیه آب ممکن نباشد مگر با وضو گرفتن، این کار جایز است، زیرا تخلیه آب واجب است. اگر کسی به اشتباه، از روی جهل، فراموشی یا غفلت از ظرف طلا یا نقره وضو بگیرد، وضوی او صحیح است، همانند ظرف غصبی. همچنین، اگر در طلا یا نقره بودن ظرف شک کند، وضو گرفتن از آن و سایر استفادههایش جایز است.
شرایط وضو:
5- ظرف وضو، از جنس طلا یا نقره نباشد:
اگر کسی با این اعتقاد که ظرف وضو غصبی است یا از طلا یا نقره ساخته شده وضو بگیرد و سپس معلوم شود که چنین نبوده، در صحت وضو اشکال است. اما بعید نیست که وضو صحیح باشد اگر نیت قربت حاصل شده باشد.
6- آب وضو نباید برای رفع خبث استفاده شده باشد:
• آب وضو نباید برای رفع خبث استفاده شده باشد؛ حتی اگر آن آب پاک باشد، مانند آب استنجا با شرایط قبلی. بین وضوی واجب و مستحب به نظر اقوی تفاوتی وجود ندارد، حتی برای وضوی حائض. اما استفاده از آبی که برای رفع حدث اصغر (مانند وضو) استفاده شده، اشکالی ندارد. همچنین، جواز وضو گرفتن با آبی که برای رفع حدث اکبر (مانند غسل جنابت) استفاده شده، به نظر قوی صحیح است، اگرچه احتیاط در ترک آن است، به ویژه اگر آب دیگری موجود باشد. همچنین وضو با آبی که برای غسلهای مستحب استفاده شده، اشکالی ندارد.
• منظور از آب استفادهشده برای رفع حدث اکبر، آبی است که در حین غسل بر بدن جاری شده و در جایی جمع شده باشد. اما آبی که از دست یا ظرف در حین برداشتن آب یا قصد اجرای آن روی بدن میریزد بدون اینکه به بدن برسد، از آب استفادهشده به شمار نمیآید. همچنین، آبی که در ظرف باقی میماند یا قطراتی که از بدن در ظرف میافتد نیز جزء آب استفادهشده محسوب نمیشود.
• اگر کسی از آبی که برای رفع خبث استفاده شده به دلیل جهل یا فراموشی وضو بگیرد، وضوی او باطل است. اگر از آبی که برای رفع حدث اکبر استفاده شده وضو بگیرد، احتیاط در تکرار وضو است.
7- عدم وجود مانع برای استفاده از آب:
مانند بیماری یا ترس از تشنگی و مانند آن. در چنین حالتی، وظیفهاش تیمم است. اگر با این حال وضو بگیرد، وضوی او باطل است، اما اگر جاهل به ضرر باشد، وضوی او صحیح است حتی اگر ضرر محقق شود. در این حالت، احتیاط در تکرار وضو یا انجام تیمم است.
8- وقت کافی برای وضو و نماز باشد:
• وقت برای وضو و نماز باید به اندازهای باشد که باعث نشود نماز او (حتی یک رکعت آن) خارج از وقت انجام شود. در غیر این صورت، تیمم واجب است، مگر اینکه زمان تیمم به اندازه وضو یا بیشتر باشد، که در این صورت وضو مقدم است. اگر در حالت اول وضو بگیرد، وضوی او باطل است، اگر قصد او انجام امر مرتبط با نماز به صورت مقید باشد. اما اگر وضو برای هدف دیگری یا قصد قربت انجام شده باشد، وضوی او صحیح است. همچنین، اگر آن امر را به عنوان دافع قصد کرده باشد نه به صورت مقید، وضو صحیح است.
شرایط وضو:
8- وقت کافی برای وضو و نماز باشد:
• وقت برای وضو و نماز باید به اندازهای باشد که باعث نشود نماز او (حتی یک رکعت آن) خارج از وقت انجام شود. در غیر این صورت، تیمم واجب است، مگر اینکه زمان تیمم به اندازه وضو یا بیشتر باشد، که در این صورت وضو مقدم است. اگر در حالت اول (در تنگنای وقت قرار گرفته و با وضو گرفتن، همه یا قسمتی از نماز، در خارج از وقت واقع می¬شود درحالی که اگر تیمم می¬کرد اینگونه نمی¬شد) وضو بگیرد، وضوی او باطل است، اگر صرفا بخاطر این نماز اقدام به وضو گرفتن کرده است. اما اگر وضو برای هدف دیگری یا با قصد قربت انجام شده باشد و یا اینکه نماز داعی برای انجام وضو باشد، وضوی او صحیح است.
• اگر استفاده از آب ضرر داشته باشد و فرد آب را بر محلی بریزد که به آن ضرر میرسد و دچار ضرر شود، سپس وضو بگیرد، وضوی او صحیح است، به شرطی که وضو باعث افزایش ضرر نشود. اما با عمل اول خود (ریختن آب) گناه کرده است.
9- مباشرت در افعال وضو در حالت اختیار:
اگر شخص دیگری کارهای وضو، مانند شستن یا مسح کردن، را انجام دهد یا به او کمک کند، وضو باطل است. اما در مورد مقدمات افعال وضو، سه نوع مقدمات وجود دارد:
الف- مقدمات بعید: ...
شرایط وضو:
9- مباشرت در افعال وضو در حالت اختیار:
• بنابراین اگر دیگری آن را انجام دهد یا در شستن یا مسح کردن کمک کند، وضو باطل میشود. اما مقدمات افعال وضو به چند دسته تقسیم میشوند:
الف- مقدمات بعید: مانند آوردن آب یا گرم کردن آن و امثال اینها، که در این موارد مانعی ندارد که دیگری آن را انجام دهد.
ب- مقدمات قریب: مانند ریختن آب در کف دست، که در این صورت مباشرت دیگری مکروه است.
ج- افعالی مثل ریختن آب بر اعضای وضو، در حالی که فرد خود آن را جریان دهد و اعضایش را بشوید: در این حالت هرچند دخالت دیگری بدون اشکال نیست، ولی به نظر میرسد که وضو صحیح باشد. بنابراین، بطلان وضو فقط در صورتی است که دیگری شستن را بهطور مستقیم انجام دهد یا در انجام آن کمک کند، به گونهای که هر دو در جریان آب و شستشو مشارکت داشته باشند.
• اگر آب از ناودان یا چیز مشابهی جاری باشد و فرد صورت یا دست خود را زیر آن قرار دهد بهطوری که آب با قصد وضو بر آن جریان پیدا کند، وضو صحیح است و این با وجوب مباشرت منافاتی ندارد. حتی میتوان گفت: اگر کسی آب را از مکانی بلند بریزد بدون قصد اینکه فردی با آن وضو بگیرد، و فرد دست یا صورت خود را زیر آن قرار دهد، وضو صحیح است و این نیز کمک گرفتن از دیگری محسوب نمیشود.
• اگر فرد قادر به مباشرت در وضو نباشد، میتواند نایب بگیرد و بلکه واجب است، حتی اگر به هزینه نیاز داشته باشد. در این صورت دیگری اعضای او را میشوید و او قصد وضو میکند. اگر امکان داشته باشد که فرد نایب، آب را با دست منوب¬عنه جاری کند، بهگونهای که دست او را بگیرد و آب را در دستش بریزد و با آن دست اعضای وضو را بشوید، آیا این کار واجب است یا خیر؟ احتیاط واجب است که این کار انجام شود، هرچند اقوی این است که واجب نیست، زیرا معیار مباشرت در جریان آب است و دست تنها یک وسیله است و فرض این است که عمل جاری کردن از نایب است. اما در مسح باید با دست خود فرد منوب¬عنه باشد، نه نایب. بنابراین نایب دست او را میگیرد و با آن سر و پاهایش را مسح میکند. اگر این امکان وجود نداشت، نایب رطوبت از کف دست منوب¬عنه میگیرد و با آن مسح میکند. اگر منوب¬عنه توانایی مباشرت در برخی از اعمال وضو را دارد ولی نه در همه، باید همان قسمتهایی که توانایی دارد را خودش انجام دهد.
شرایط وضو:
10- ترتیب در افعال وضو:
• به این معنا که ابتدا صورت، سپس دست راست، بعد دست چپ، سپس مسح سر و بعد مسح پاها انجام شود. لازم نیست ترتیب بین اجزاء هر عضو رعایت شود، ولی باید از بالا به پایین شستن انجام شود، همانطور که قبلاً ذکر شد. اگر ترتیب رعایت نشود، حتی اگر از روی جهل یا فراموشی باشد، وضو باطل است. همچنین، اگر در حین وضو متوجه شود، وضو باطل است اگر نیت او فاسد بوده باشد (یعنی از اول قصد اشتباه داشته در ترتیب بین اعضاء). اما اگر نیت او فاسد نباشد (از اول ترتیب صحیح را می¬دانسته ولی اشتباه انجام داده)، باید وضو را به گونهای که ترتیب رعایت شود، اصلاح کند. تفاوتی در وجوب ترتیب بین وضوی ترتیبی و ارتماسی نیست.
11- موالات در افعال وضو:
• به این معناست که اعضای قبلی نباید هنگام پرداختن به عضو بعدی، خشک شوند. اگر همه اعضای قبلی کاملاً خشک شوند، وضو باطل است. حتی اگر فقط عضو قبلی خشک شود، احوط این است که وضو را مجددا انجام دهد. شرط عدم خشک شدن فقط در صورتی است که خشکی به دلیل فاصله بین اعضا یا طولانی شدن زمان رخ دهد. اما اگر خشکی به دلیل گرمای بدن، هوا یا موارد دیگر باشد و افعال به طور متوالی انجام شده باشد، وضو باطل نیست. بنابراین، شرط اصلی یا تتابع عرفی است یا عدم خشکی. برخی از علما به وجوب موالات به معنای تتابع معتقدند، هرچند ترک آن وضو را باطل نمیکند اگر موالات به معنای عدم خشکی رعایت شود. لازم نیست که رطوبت در تمام عضو قبلی باقی بماند، بلکه باقیماندن رطوبت به اندازهای در برخی از قسمتهای آن عضو کافی است.
• اگر فرد وضو بگیرد و نماز را شروع کند، سپس یادش بیاید که برخی از مسح¬ها یا همه آنها را ترک کرده، نماز و وضوی او باطل است اگر در اعضای او رطوبتی باقی نمانده باشد. در غیر این صورت، میتواند رطوبت را گرفته و با آن مسح کند و نماز را از نو آغاز کند.
شرایط وضو:
11- موالات در افعال وضو:
• اگر بعد از شستن (اعضای وضو) چند قدم راه برود و سپس مسحها را انجام دهد، اشکالی ندارد، و همچنین وضو گرفتن در حال حرکت نیز جایز است.
• اگر موالات را از روی فراموشی ترک کند، وضوی او باطل است؛ مشروط بر اینکه عرفاً پیوستگی رعایت نشده باشد. همینطور اگر گمان کند که هنوز (عضوهای قبلی) خشک نشدهاند و بعد خلاف آن معلوم شود.
• اگر هنگام شروع به شستن دست، صورت خشک شده باشد، اما رطوبت در ریشهای بلند یا بخشهایی که از حد (وضو) خارج هستند باقی مانده باشد، کافی بودن این رطوبت محل اشکال است.
12- نیت:
• و آن، قصد انجام عمل است به انگیزهی فرمان الهی، به این صورت که یا به این دلیل که خداوند سزاوار اطاعت است که این بالاترین وجه است، یا به امید بهشت و دوری از آتش که این پایینترین وجه است. تلفظ به نیت لازم نیست، حتی یادآوری آن در ذهن نیز ضرورت ندارد، بلکه وجود انگیزه در قلب کافی است بهطوریکه اگر کسی بپرسد چه میکنی، بگوید: وضو میگیرم. اما اگر چنان غافل باشد که اگر بپرسند، حیران بماند، کفایت نمیکند، هرچند پیش از آن قصد و عزم داشته است. همچنین باید نیت تا پایان عمل ادامه داشته باشد.
• نیاز نیست که نیت واجب یا مستحب بودن وضو بهصورت وصف یا غایت تعیین شود، و همچنین نیاز نیست نیت دلیل وجوب یا استحباب را داشته باشد، مثلاً بگوید: وضوی واجب یا مستحب میگیرم، یا برای وجوب یا استحباب آن وضو میگیرم، یا برای مصلحتی که در آن است. بلکه قصد قربت و انجام آن به انگیزهی الهی کفایت میکند. حتی اگر نیت یکی را در جای دیگری داشته باشد، کافی است، بهشرطی که آن را با قصد تشریع یا تقیید همراه نکند؛ مثلاً اگر گمان کند وقت داخل شده و نیت وجوب بهصورت صفت یا هدف کند و بعد مشخص شود که وقت وارد نشده، وضوی او صحیح است مگر اینکه آن را به صورت مقید انجام داده باشد، مانند اینکه بگوید: وضو میگیرم برای وجوب وگرنه وضو نمیگیرم.
شرایط وضو:
12- نیت:
• در وضو، قصد رفع حدث یا استباحه بر اساس نظر اقوی واجب نیست، و همچنین نیاز به قصد غایتی که وضو به خاطر آن واجب شده، وجود ندارد. قصد سبب وضو، مانند بول یا خواب، نیز لازم نیست، چنان که قبلاً ذکر شد. با این حال، قصد غایت در تحقق امتثال معتبر است، به این معنا که اگر آن غایت را قصد کند، مطیع امر مرتبط با آن خواهد بود، و اگر قصد نکند، فقط انجام وظیفه کرده بدون آنکه امتثال صورت گرفته باشد. منظور از عدم اعتبار قصد غایت، عدم لزوم آن برای صحت عمل است، هرچند که در تحقق امتثال مؤثر است.
البته، گاهی اوقات انجام عمل وابسته به امتثال است، و در این صورت عمل انجام نمیشود؛ مثلاً اگر کسی نذر کند که برای غایت مشخصی وضو بگیرد و وضو بگیرد بدون قصد آن غایت، در این حالت امتثال امر نذری صورت نگرفته و این عمل، اجرای امر نذری نیست، هرچند وضوی او از لحاظ صحت درست است، زیرا انجام آن وابسته به قصد است؛ بله، این وضو اجرای امر وضویی محسوب میشود.
شرایط وضو:
13- خلوص:
• اگر در عبادتی ریا همراه شود، آن عبادت باطل است، چه قصد قربت مستقل باشد و ریا بعد از آن اضافه شود، یا بالعکس، یا هردو مستقل باشند، و چه ریا در اصل عمل باشد یا در کیفیتها یا اجزاء آن، حتی اگر در جزئی مستحب باشد (طبق نظر اقوی). همچنین، چه از ابتدای عمل قصد ریا داشته باشد یا در میان عمل این نیت در او پدید آید، و چه توبه کند یا نه، به هر شکلی که باشد، ریا موجب بطلان عمل است. زیرا خداوند در حدیثی فرمود: «من بهترین شریکم، هر کس برای من و غیر من عملی انجام دهد، آن را به غیر من واگذار میکنم». با این حال، بطلان فقط در صورتی است که ریا بخشی از انگیزه برای عمل باشد، حتی به شکل تبعی، اما اگر صرفاً خطوری قلبی باشد و در انگیزه تأثیری نگذارد، باطل نمیشود. همچنین اگر در حین عمل شک کند که انگیزهاش فقط قربت است یا ترکیبی از قربت و ریا، عمل باطل است، زیرا خلوص که شرط صحت است، احراز نمیشود.
• اما درباره عُجب، اگر بعد از عمل پدید آید، عمل را باطل نمیکند، و همچنین اگر در حین عمل باشد، هرچند احتیاطاً بهتر است عمل را تکرار کند.
• و اما در مورد سماع (خوشایند شدن از اینکه مردم آگاه شوند)، اگر این عامل موجب انجام عمل یا بخشی از انگیزه باشد، عمل باطل است؛ وگرنه، مثل ریا نیست. اگر فرد، نیت قربت داشته باشد اما از اینکه مردم مطلع شوند، خوشحال شود بدون اینکه در نیت او دخیل باشد، عمل باطل نمیشود؛ اما باید انسان آگاه باشد، زیرا شیطان فریبنده و دشمن آشکار است.
• و اما سایر انگیزهها، اگر مشروع باشند، مثلاً اگر فرد در وضو قصد قربت و آموزش دیگران را داشته باشد، در صورتی که انگیزه، قربت مستقل باشد و انگیزه دیگر تابع یا هردو مستقل باشند، عمل صحیح است. اما اگر قربت تابع باشد یا انگیزه ترکیبی از هر دو باشد، عمل باطل است. و اگر انگیزهای مباح باشد، به نظر اقوی نیز همین حکم را دارد؛ مثلاً خنک شدن را با قصد قربت همراه کند، هرچند در استقلال نیز احتیاطاً باید عمل را تکرار کند. اگر انگیزهای حرام غیر از ریا و سماع باشد، حکم آن مانند ریا است، زیرا عمل حرام شده و باطل میشود. تفاوت در این است که اگر در ابتدای عمل فقط قصد قربت داشته باشد اما در حین عمل در بخشی از آن نیت حرام پدید آید، بطلان به همان جزء اختصاص دارد. در این صورت، اگر نیت خود را تغییر دهد و آن قسمت را دوباره انجام دهد و موالات از بین نرود، عمل صحیح خواهد بود، حتی اگر آن بخش مستحب باشد و آن را جبران نکند. اما ریا مانند حدث است که عمل را به طور کامل باطل میکند.
شرایط وضو:
13- خلوص:
• ریا بعد از عمل باعث بطلان نمیشود.
مسائل متفرقه:
• اگر زنی در محلی وضو بگیرد که مرد نامحرم او را میبیند، وضوی او باطل نمیشود، حتی اگر قصدش چنین بوده باشد.
• اشکالی در جمع اهداف مختلف برای وضو وجود ندارد؛ مثلاً اگر پس از وقت نماز، قضای آن نیز بر عهده او باشد، و نذر مسّ قرآن کرده باشد و بخواهد قرآن بخواند یا به زیارت اماکن مقدس برود. همچنین، اگر تمامی این اهداف را نیت کند و یک وضو برای همه آنها بگیرد، کفایت می¬کند و اگر فقط یکی از آنها را نیت کند، باز هم کفایت میکند و برای همان هدف نیتشده امتثال محسوب میشود. اما در اینجا اشکالی مطرح است: آیا مأموربه نیز متعدد است و کفایت وضوی واحد از باب تداخل است، یا اینکه وضوی واحد کافی نیست؟ برخی از علما قائل به فرض اول هستند و گفتهاند که در این صورت باید یکی از آنها را مشخص کند، وگرنه عمل باطل است، زیرا تعیین یکی از اهداف شرط است. عدهای از علما قائل به فرض دوم هستند و معتقدند که تعدد تنها در امر یا جهات آن است و نه در مأموربه. برخی نیز معتقدند که با نذر، تعدد ایجاد میشود، نه در موارد دیگر، و حتی در نذر هم بهطور مطلق نیست بلکه در بعضی موارد، مثلاً اگر فرد نذر کرده که برای خواندن قرآن وضو بگیرد و نیز برای ورود به مسجد، در این صورت هرکدام وضوی جداگانهای نیاز دارد. اگر هیچیک را نیت نکند، هیچیک از دو نذر محقق نمیشود، و اگر یکی را به طور معین نیت کند، آن نذر امتثال میشود و دیگری را شامل نمیشود. به هر حال، وضوی او صحیح است از جهت اینکه موجب رفع حدث میشود. اما اگر نذر کرده باشد که در حال وضو قرآن بخواند و همچنین در حال وضو وارد مسجد شود، در این صورت وضوی واحد کافی است حتی اگر نیت هیچیک را نکند، و چنانچه یکی از آنها را نیت کند، همان امتثال میشود و برای دیگری نیز کفایت میکند.
• اگر فرد قبل از وقت نماز شروع به وضو کند و در حین وضو، وقت وارد شود، وضوی او صحیح است وآن قسمت که در وقت نماز انجام میشود، واجب محسوب میشود و آنچه قبل از وقت بوده، مستحب است. بنابراین، اگر بخواهد نیت وجوب و ندب کند، باید نیت وجوب را پس از دخول وقت و نیت ندب را پیش از وقت داشته باشد.
شرایط وضو:
مسائل متفرقه:
• اگر کسی نمازی واجب بر عهده داشته باشد، چه به صورت اداء یا قضا، و در عین حال قصد انجام آن نماز را نداشته باشد و به نیت تلاوت قرآن وضو بگیرد، این وضو واجب است، اگرچه انگیزه او انجام این واجب نباشد. در صورتی که بخواهد نیت واجب و مستحب را با هم داشته باشد، باید قصد کند که وضوی او از نظر وصفی واجب است و از نظر غایی مستحب؛ یعنی بگوید: «وضوی واجب را برای امتثال امر به تلاوت قرآن میگیرم.» با این حال، اقوی این است که این وضو هم واجب و هم مستحب محسوب میشود و هیچ مانعی در جمع این دو نیست.
• اگر استفاده از آب در حداقل میزان لازم برای وضو ضرری نداشته باشد، اما استفاده بیشتر از آن ضرر داشته باشد، باید وضو را به همان حداقل میزان انجام دهد و اگر بیش از آن استفاده کند، وضوی او باطل است، مگر اینکه این افزایش پس از تحقق وضو با حداقل مقدار باشد. اگر کسی به جهالت یا فراموشی بیشتر از حداقل استفاده کند، وضو باطل نمیشود. ولی اگر اساساً استفاده از آب برای او ضرر داشته و به جهل یا نسیان وضو گرفته باشد، احتمالاً وضوی او باطل است؛ چرا که در این حالت، وظیفه اصلی او تیمم است، برخلاف موردی که ذکر شد.
• اگر شخصی وضو بگیرد و سپس مرتد شود، وضوی او باطل نمیشود، بنابراین اگر به اسلام بازگردد، نیازی به اعاده وضو ندارد. اگر در حین وضو مرتد شود و قبل از قطع موالات توبه کند، نیازی به شروع مجدد وضو ندارد. البته احوط این است که بدنش را بهخاطر رطوبتی که در حالت کفر بر او بوده است، بشوید. بنابراین، اگر ارتداد پس از شستن دست چپ و قبل از مسح رخ دهد و سپس توبه کند، به دلیل نجاست رطوبتی که بر دست اوست، مسح مشکل میشود.
• اگر مولا بندهاش را از وضو گرفتن در زمان وسیع منع کند در صورتی که موجب ضایع شدن حق او شود و بنده وضو بگیرد، حکم به صحت وضو مشکل است. همچنین این حکم درباره زن در صورتی که وضو گرفتن او موجب ضایع شدن حق شوهر باشد و نیز درباره اجیر در صورتی که مستأجر او را از وضو گرفتن منع کند و موارد مشابه آن نیز صدق میکند.
• اگر شخصی پس از وضو شک در حدوث حدث کند، بنا بر بقای وضو میگذارد، مگر اینکه علت شک او خروج رطوبتی مشابه بول باشد و استبراء نکرده باشد، که در این صورت، آن رطوبت را بول محسوب کرده و او را محدث میدانند. اگر پس از حدث شک در وضو کند، بنا بر بقای حدث میگذارد. ظن غیر معتبر مانند شک در هر دو مورد است. اگر از هر دو حالت آگاه باشد و در تقدم یکی شک کند، در صورت ندانستن تاریخ هر دو یا تاریخ وضو، بنا بر محدث بودن میگذارد. اما اگر تاریخ حدث را نداند و تاریخ وضو را بداند، بنا بر بقای وضو میگذارد. در این حالت، استصحاب حدث اجرا نمیشود تا با آن معارض شود، زیرا شک به یقین متصل نشده است، اما در صورتی که هر دو تاریخ یا تاریخ وضو مجهول باشند، وضو را احوط میدانند.
شرایط وضو:
مسائل متفرقه:
• اگر فرد از وقوع هر دو (وضو و حدث) آگاه باشد، اما در تقدم یا تأخر آنها شک کند، در صورتی که زمان آنها یا زمان وضو را نداند، باید بر اینکه او محدث است، بنا بگذارد. اما اگر زمان حدث را نداند و از زمان وضو آگاه باشد، باید بر بقاء وضو بنا بگذارد و استصحاب حدث در این حالت جاری نمیشود تا با آن تعارض کند، زیرا شک متصل به یقین نسبت به حدث وجود ندارد تا بر بقاء آن حکم شود. این حکم در صورتی که فرد از زمان هر دو یا از زمان وضو آگاهی نداشته باشد نیز برقرار است؛ با این حال، بر اساس شرطیت وضو، باید آن را احراز کند، ولی احوط آن است که در این حالت نیز وضو بگیرد.
• هر کس مأمور به وضو از جهت شک در آن پس از حدث باشد و سپس آن را فراموش کرده و نماز بخواند، بر اساس ظاهر، اشکالی در بطلان نمازش نیست. بنابراین، اگر در وقت نماز به یاد آورد، باید آن را اعاده کند، و اگر بعد از وقت به یاد آورد، باید قضای آن را بجا آورد. اما اگر مأمور به وضو از جهت جهل به حالت قبلی باشد و وضو را فراموش کرده و نماز بخواند، ممکن است گفته شود که نماز او بر اساس قاعده فراغ صحیح است، ولی این مسئله مشکل است؛ بنابراین، احوط آن است که نماز را اعاده یا قضا کند. همین حکم در موردی نیز صادق است که شک در تقدم یا تأخر حالات مختلف وجود داشته باشد.
شرایط وضو:
مسائل متفرقه:
• اگر فرد وضو داشته باشد و وضوی تجدیدی انجام داده باشد و سپس نماز بخواند، و بعد یقین کند که یکی از وضوها باطل بوده، ولی نداند کدام یک، در این صورت، نماز او صحیح است و برای نمازهای بعدی نیازی به وضو ندارد؛ زیرا بر اساس قاعده درست بودن وضوی تجدیدی، اگر با حدث مقارن شود، صحیح است. اما اگر بعد از هر وضو نماز خوانده باشد و سپس یقین به بطلان یکی از آنها پیدا کند، نماز دوم صحیح است، ولی در مورد اولی احوط آن است که آن را اعاده کند، هرچند که جاری کردن قاعده فراغ در آن بعید نیست.
• اگر فرد دو وضو بگیرد و پس از آنها نماز بخواند، و بعد یقین کند که حدثی پس از یکی از وضوها رخ داده، در این صورت برای نمازهای آینده وضو واجب است، چون به یک وضو و یک حدث علم دارد و شک در تأخر آنها از یکدیگر دارد. اما در مورد نمازش، میتوان حکم به صحت آن از باب قاعده فراغ داد، بلکه این نظر، نظر قویتر است.
• اگر دو وضو گرفته و پس از هر کدام یک نماز بخواند، و سپس علم پیدا کند که حدثی پس از یکی از آنها رخ داده، باید برای نمازهای آینده وضو بگیرد و دو نماز قبلی را نیز اعاده کند، در صورتی که این دو نماز در تعداد رکعات متفاوت باشند. در غیر این صورت، یک نماز کافی است که با قصد ادای آنچه بر ذمهاش است، آن را بخواند؛ با صدای بلند اگر هر دو نماز بلند خوانده شده بودند، و با آهستگی اگر هر دو آهسته خوانده شده بودند، و مختار است بین بلند و آهسته خواندن اگر نمازها متفاوت باشند. احوط در این صورت آن است که هر دو نماز را اعاده کند.
• اگر فرد بعد از هر یک از دو وضو نماز نافله بخواند و سپس علم پیدا کند که حدثی پس از یکی از آنها رخ داده، حکم آن همانند نماز واجب است، اما در اینجا اعاده نماز مستحب است؛ چرا که فرض بر این است که نمازها نافله هستند. اما اگر یکی از نمازها واجب و دیگری نافله باشد، ممکن است گفته شود که قاعده فراغ در نماز واجب جریان دارد و اجرای آن در نافله با آن منافات ندارد، زیرا جاری کردن هر دو قاعده در نمازها باعث از بین رفتن تکلیف الزامی نمیشود. با این حال، اقوی آن است که قاعده فراغ جاری نباشد، بنابراین اعاده نماز واجب لازم است و اعاده نافله نیز مستحب است.
شرایط وضو:
مسائل متفرقه:
• اگر فرد وضو داشته باشد و پس از آن نمازی خوانده و حدثی از او سر زده باشد و نداند که کدام یک مقدم بوده؛ آیا نماز مقدم بوده تا صحیح باشد یا حدث مقدم بوده و نماز باطل شده است، اقوی این است که نماز صحیح است، به دلیل قاعده فراغ، به خصوص اگر تاریخ نماز مشخص باشد، زیرا استصحاب بقاء طهارت نیز تا بعد از نماز جاری میشود.
• اگر فرد پس از اتمام وضو یقین کند که بخشی از وضو را ترک کرده است و نداند که آن بخش واجب بوده یا مستحب، ظاهر این است که وضو صحیح است، به دلیل قاعده فراغ، و جاری شدن این قاعده در بخش مستحبی تعارضی ندارد، زیرا برای آن اثری ندارد. مورد مشابه این است که اگر فردی وضویی برای تلاوت قرآن و وضوی دیگری برای نماز واجب گرفته باشد، و سپس بداند که یکی از وضوها باطل بوده، قاعده فراغ اقتضا دارد که نماز صحیح باشد و جاری شدن این قاعده در تلاوت قرآن تعارضی ایجاد نمیکند، چون برای آن اثری ندارد.
• اگر فرد یقین کند که بخشی یا شرطی از اجزاء یا شرایط وضو را ترک کرده است، در صورتی که موالات از بین نرفته باشد، باید بازگردد و آن بخش را جبران کند و آنچه بعد از آن است را نیز انجام دهد. اما اگر شک در آن بخش داشته باشد، ممکن است این شک پس از اتمام وضو یا در حین وضو ایجاد شود. اگر در حین وضو باشد، باید بازگردد و آن بخش و آنچه بعد از آن است را انجام دهد، حتی اگر شک پیش از مسح پای چپ در شستن صورت یا بخشی از آن باشد. اما اگر این شک پس از اتمام وضو در غیر از بخش آخر باشد، به دلیل قاعده فراغ، بر صحت آن بنا میگذارد. همچنین اگر شک در بخش آخر باشد، مشروط به این که بعد از شروع به عمل دیگری یا نشستن طولانی یا بلند شدن از محل وضو باشد، در غیر این صورت اگر موالات از بین نرفته باشد، آن را انجام دهد، وگرنه وضو را از ابتدا تکرار کند.
شرایط وضو:
مسائل متفرقه:
• شک کسی که بسیار شک میکند، معتبر نیست؛ چه این شک در اجزا، شرایط یا موانع باشد.
• در تیممی که به جای وضو انجام میشود، در هنگام شک در وسط عمل، همان احکام وضو جاری نمیشود، همچنین در غسل و تیممی که جایگزین آن است. ملاک در این موارد، تجاوز از محل مورد شک یا عدم تجاوز از آن است؛ بنابراین، با تجاوز از محل، قاعده تجاوز جاری میشود، حتی در وسط عمل. مثلاً اگر پس از شروع در مسح جبین، شک کند که آیا دستهایش را بر زمین زده یا نه، بنا را بر این میگذارد که زده است. همچنین اگر پس از شروع در شستن سمت راست در غسل، شک کند که آیا سرش را شسته یا نه، به این شک اعتنا نمیشود. اما احتیاط واجب آن است که موارد مذکور نیز به وضو ملحق شود.
• اگر پس از اتمام وضو بداند که روی حائل مسح کرده، یا در محل غسل مسح کرده، یا در محل مسح غسل کرده است، ولی شک کند که آیا این عمل به دلیل وجود مجوزی مانند جبیره، اضطرار، یا تقیه بوده یا خیر، بلکه این عمل را بدون رعایت شرایط شرعی انجام داده است؟ در این صورت، ظاهر صحت آن است؛ زیرا به عمل خود صحت میدهد، بر اساس قاعده فراغ یا غیر آن. همچنین، اگر بداند با آب جدید مسح کرده و نداند که این کار به دلیل وجود مجوز بوده یا نه، احوط، در همه موارد، تکرار عمل است.
• اگر یقین داشته باشد که وارد وضو شده و برخی از افعال آن را انجام داده است، اما شک کند که آیا آن را به صورت صحیح تمام کرده یا نه، بلکه از آن صرف نظر کرده باشد، چه از روی اختیار یا از روی اضطرار؛ در اینجا ظاهر آن است که قاعده فراغ جاری نمیشود، پس واجب است وضو را انجام دهد. زیرا مورد قاعده فراغ جایی است که فرد بداند قصد انجام کامل عمل را داشته و در آن ثابت بوده، ولی در انجام یک جزء خاص شک کند، اما در فرض مذکور چنین نیست. به عبارت دیگر، مورد قاعده فراغ، احتمال فراموشی است، نه احتمال عدول از قصد اولیه.
• اگر پیش از وضو یا در هنگام آن، در وجود یا عدم حائل شک کند، واجب است که تحقیق کند تا یقین یا گمان قوی به عدم وجود آن پیدا کند، مگر این که قبلاً وجود آن ثابت شده باشد؛ در این صورت، باید یقین پیدا کند و گمان کافی نیست. اما اگر پس از اتمام وضو شک کند که آیا حائل وجود داشته یا نه، بنا را بر عدم آن میگذارد و وضوی او صحیح است. همچنین، اگر یقین داشته باشد که حائل وجود داشته و شک کند که آیا آن را برطرف کرده یا آب به زیر آن رسیده است یا نه، وضوی او صحیح است. بله، در حائلی که ممکن است آب به زیر آن برسد و ممکن است نرسد، اگر بداند که در هنگام شستشو متوجه آن نبوده و شک کند که آیا از روی تصادف آب به زیر آن رسیده یا نه، جاری کردن قاعده فراغ در آن مشکل است و احتیاط آن است که وضو را تکرار کند ...
شرایط وضو:
مسائل متفرقه:
• ... اگر بداند حائلی موجود بوده یا حائلی که در حکم حائل بودنش شک دارد و شک کند که آیا این حائل در هنگام وضو وجود داشته یا پس از آن ایجاد شده، بنا را بر صحت میگذارد، مگر این که بداند هنگام وضو متوجه آن نبوده است؛ در این صورت، احتیاط واجب تکرار وضو است.
• اگر به وجود مانع علم داشته باشد و زمان وقوع آن را بداند، ولی شک کند که وضو پیش از وقوع مانع بوده یا پس از آن، بنای بر صحت میگذارد به جهت قاعده فراغ، مگر اینکه بداند در هنگام وضو به آن توجه نداشته، که در این صورت احتیاط در اعاده است.
• اگر محل وضوی او در بدنش نجس بوده و پس از وضو شک کند که آیا آن را طهارت داده و سپس وضو گرفته یا نه، بنای بر باقی ماندن نجاست میگذارد، پس باید برای اعمال آینده آن را تطهیر کند. اما وضوی او به جهت قاعده فراغ صحیح محسوب میشود، مگر اینکه بداند در هنگام وضو به طهارت و نجاست توجهی نداشته است. همچنین اگر از نجاست آبی که با آن وضو گرفته پیش از وضو آگاه بوده و شک کند که آیا آن را با اتصال به آب کر یا باران طهارت داده یا نه، وضوی او صحیح محسوب میشود و آب محکوم به نجاست است. همچنین در فرض اول، باید تمام چیزهایی را که در هنگام وضو با آن آب تماس داشته یا محل وضو با آن در حالت رطوبت برخورد کرده، بشوید.
• اگر پس از نماز در وضو و عدم آن شک کند، بنای بر صحت نماز میگذارد، اما حکم به باقی بودن حدث او میشود؛ بنابراین باید برای نمازهای بعدی وضو بگیرد. و اگر شک در حین نماز باشد، باید نماز را بعد از وضو اعاده کند. احوط این است که نماز را در همان حالت تمام کند و سپس بعد از وضو، آن را اعاده نماید.
• اگر بعد از وضو یقین پیدا کند که بخشی از آن را انجام نداده یا شرطی را رعایت نکرده یا مانعی ایجاد کرده و سپس این یقین به شک تبدیل شود، بنای بر صحت میگذارد و به قاعده فراغ عمل میکند؛ بنابراین، یقین به بطلان پس از تبدیل شدن به شک، ضرری به صحت وارد نمیکند. اگر ابتدا یقین به صحت داشته و سپس در آن شک کند، جاری شدن قاعده فراغ به اولویت ثابت میشود.
• اگر پیش از اتمام مسحها بداند که شستن دست چپ را ترک کرده یا در آن شک کند، سپس شستن آن را انجام دهد و وضو را کامل کند و پس از آن دریابد که شسته بوده است، احتمال بطلان وضو از جهت اینکه مسحها یا بخشی از آنها با آب تازه انجام شده است، وجود دارد. اما اقوی، صحت وضو است؛ زیرا شستن دوم (دست) بنابر اقوی حتی در دست چپ مستحب است. پس این شستن دوم بهعنوان مستحب به حساب میآید و نیت وجوب ضرری ندارد؛ ولی احوط این است که وضو را اعاده کند، چون احتمال دارد قصد دومی بودن در استحباب شرط باشد. در صورتی که شستن دوم که مستحب بوده را انجام داده و این، شستن سوم باشد، وضو قطعا باطل خواهد بود.
نکته: از جلسات بعد، استاد فقط به بیان مطالب اصلی و مهم می¬پردازد؛ لذا از ذکر برخی فروعات و مسائل خودداری می¬کند.
احکام وضو:
احکام وضوی جبیره¬ای:
• جبایر شامل تختهها و پارچههایی است که بر شکستگیها و داروهایی که بر جراحتها، زخمها و دملها گذاشته میشود.
• زخم و مانند آن یا باز است یا دارای جبیرة است. در هر دو حالت، ممکن است در محل غسل یا محل مسح باشد. همچنین ممکن است بر بخشی از عضو، تمام عضو یا تمام اعضای وضو باشد. همچنین، امکان دارد شستن یا مسح محل امکانپذیر باشد یا نباشد.
• اگر شستن یا مسح محل بدون مشقت امکانپذیر باشد، حتی با تکرار ریختن آب بر آن تا به محل برسد، در صورتی که جبیرهای بر روی آن باشد یا با قرار دادن عضو در آب، تا آب به آن برسد، به شرط آنکه محل و جبیره طاهر باشند یا بتوان آنها را تطهیر کرد، این کار واجب است.
• اگر این کار ممکن نباشد، بهدلیل ضرر آب یا نجاست و عدم امکان تطهیر یا عدم امکان رساندن آب به زیر جبیره یا برداشتن آن، اگر زخم باز باشد، باید اطراف آن شسته شود و پارچه طاهری بر آن گذاشته شده و با رطوبت روی آن مسح شود. اگر مسح بر روی زخم بدون قرار دادن پارچه ممکن باشد، باید به آن اکتفا کرد، در صورتی که شستن آن ممکن نباشد، چنانکه فرض شده است. اگر قرار دادن پارچه نیز ممکن نباشد، باید به شستن اطراف آن اکتفا کرد؛ با این حال، احوط این است که تیمم نیز اضافه شود.
• اگر زخم در محل مسح باشد و مسح بر آن ممکن نباشد، باید پارچه طاهری بر آن گذاشته و بر آن با رطوبت مسح کرد، و اگر این نیز ممکن نبود، انجام مسح ساقط شده و تیمم اضافه میشود.
• اگر زخم دارای جبیره باشد، باید اطراف آن با رعایت شرایط شسته شود و در صورتی که جبیره طاهر باشد یا بتوان آن را تطهیر کرد، بر آن مسح شود، حتی اگر در محل غسل باشد. ظاهراً مسح بر جبیره واجب نیست، بنابراین غسل نیز مجاز است، ولی احتیاط این است که آب بر آن ریخته شود در حالی که دست را از روی آن بدون قصد غسل یا مسح عبور دهند. لازم نیست مسح با رطوبت وضو باشد اگر در محل غسل باشد، اما باید رطوبت به تمام جبیره برسد و صرفاً رطوبت کافی نیست، هرچند دقت در رساندن آب به خلل و فرج لازم نیست و صدق عرفی کفایت میکند.
• این احکام زمانی است که برداشتن جبیره و مسح بر پوست امکانپذیر نباشد، وگرنه احتیاط این است که به برداشتن جبیره و مسح بر پوست اکتفا شود. بلکه، اگر شستن پوست ممکن نباشد، این حکم قوت دارد. همچنین، احوط این است که بین مسح بر جبیره و مسح بر محل پس از برداشتن جبیره جمع شود.
• اگر مسح بر جبیره بهخاطر نجاست یا مانع دیگری ممکن نباشد، اگر امکان گذاشتن پارچه طاهر بر روی آن و مسح آن وجود داشته باشد، این کار واجب است. اگر این کار نیز ممکن نباشد، احوط جمع بین تکمیل با اکتفا به شستن اطراف و تیمم است.
احکام وضو:
احکام شخص دائم الحدث:
در مورد کسانی که مسلوس یا مبطون هستند (به طور مداوم ادرار یا مدفوع از آنها خارج میشود)، احکام متفاوتی وجود دارد. این افراد به سه دسته تقسیم میشوند:
1- وجود دورهای که برای نماز و طهارت کفایت میکند: اگر چنین افرادی دارای دورهای باشند که بتوانند در آن بدون قطع طهارت، نماز را با رعایت واجبات و ترک مستحبات به جا آورند، باید در همان دوره نماز را به جا آورند، چه در آغاز وقت باشد، چه در وسط و چه در پایان. اگر این مدت تنها برای انجام واجبات کافی باشد، باید به همان واجبات اکتفا کنند و مستحبات را ترک کنند. اگر در غیر این دوره نماز بخوانند، نماز باطل است. بله، اگر بهصورت اتفاقی خروج حدث تا پایان نماز رخ ندهد و نیت قربت نیز داشته باشند، نماز صحیح است. اگر لازم باشد که به دلیل وجود دوره مناسب در ابتدای وقت، نماز را به جا آورند و آن را به تأخیر بیندازند، هرچند مرتکب معصیت شدهاند، اما نماز صحیح است.
2- وقوع حدث در طول نماز دو یا سه بار: اگر دورهای وجود نداشته باشد که برای طهارت و نماز کفایت کند، ولی حدث در حد دو یا سه بار (یا بیشتر) طی نماز رخ دهد، بهگونهای که وضو گرفتن در بین نماز و ادامه آن مشقت زیادی نداشته باشد، فرد میتواند وضو بگیرد و نماز را آغاز کند، در حالی که ظرف آب در کنار خود قرار دهد، و اگر حدثی از او سر زد، بلافاصله بدون تأخیر وضو بگیرد و نماز را ادامه دهد، بدون تفاوت بین مسلوس و مبطون. اما احتیاط مستحب آن است که نماز دیگری را با همان وضو نیز بخواند، خصوصاً برای مسلوس، و تا جایی که امکان دارد این احتیاط ترک نشود.
3- اتصال دائمی حدث: در صورتی که خروج حدث به صورت متصل باشد و هیچ دورهای برای وضو گرفتن و نماز بدون خروج حدث نباشد، بهگونهای که اگر فرد بخواهد پس از هر حدث وضو بگیرد و ادامه دهد، به سختی بیفتد، در این صورت کافی است که برای هر نماز یک وضو بگیرد و اجازه ندارد که با یک وضو دو نماز (خواه نافله یا فریضه) بخواند، مشروط بر اینکه بتواند بخشی از نماز را با همان وضو به جا آورد. اما اگر حدث آنقدر مستمر باشد که حتی نتواند هیچ بخشی از نماز را با طهارت انجام دهد، میتواند با یک وضو نمازهای متعددی بخواند و تا زمانی که حدث دیگری مانند خواب یا حدث طبیعی دیگری برای او اتفاق نیفتد، در حکم کسی است که طهارت دارد. با این حال، در این حالت نیز احتیاط آن است که برای هر نماز یک وضو بگیرد. به نظر میرسد کسی که سلس ریح دارد نیز به همین ترتیب عمل میکند.
احکام غسل¬ها:
غسل های واجب:
غسلهای واجب هفت تا هستند: غسل جنابت، حیض، نفاس، استحاضه، مس میت، غسل میت، و غسلی که به واسطه نذر یا چیزی مشابه آن واجب شده است؛ مانند نذر غسل جمعه یا غسل زیارت یا زیارت همراه با غسل. تفاوت بین این دو (نذر غسل زیارت و نذر زیارت همراه با غسل) در این است که در اولی، اگر بخواهد زیارت کند، باید همراه با غسل باشد، اما میتواند زیارت نکند و تعهدی به انجام آن ندارد. در دومی، زیارت واجب است و نمیتواند ترک شود، و همینطور است اگر نذر غسل برای سایر اعمالی که غسل برای آنها مستحب است، انجام شود.
غسل جنابت:
غسل جنابت به دو امر تحقق پیدا میکند:
1- خروج منی: چه در حالت خواب یا اضطرار و حتی به مقدار سر سوزن، خواه با مقاربت باشد یا بدون آن، و با شهوت یا بدون شهوت، و دارای تمامی صفات یا فاقد آنها، به شرطی که بدانند آنچه خارج شده، منی است. رطوبت مشکوکی که پس از غسل بدون استبراء از بول خارج شود نیز همین حکم را دارد. فرقی ندارد که منی از مجرای طبیعی خارج شود یا غیر آن. ملاک این است که منی از بدن خارج شود، بنابراین اگر در جای خود حرکت کند ولی خارج نشود، موجب جنابت نمیشود. همچنین منی باید از بدن شخص باشد؛ بنابراین، اگر منی مرد از بدن زن خارج شود، زن را جنب نمیکند مگر اینکه بداند با منی خودش مخلوط شده است. اگر درباره چیزی که خارج شده تردید باشد که منی است یا نه، باید با صفات آن را آزمایش کند؛ یعنی با توجه به جهش، سستی، و شهوت. اگر این صفات جمع باشد، حکم به منی بودن میشود، حتی اگر یقین به آن نداشته باشد. اما اگر این صفات نباشد، حتی با فقدان یکی از آنها، حکم به منی بودن نمیشود مگر اینکه یقین حاصل شود. در مورد زنان و بیماران، اجتماع دو صفت شهوت و سستی کفایت میکند.
احکام غسل¬ها:
غسل جنابت:
غسل جنابت به دو امر تحقق پیدا میکند:
2- جماع: حتی اگر انزال صورت نگیرد، دخول به اندازه حشفه یا معادل آن در افراد ختنه شده، در قبل یا دبر موجب جنابت میشود، و در این حکم تفاوتی میان واطی و موطوء، مرد و زن، کوچک و بزرگ، زنده و مرده، و نیز حالت اختیار یا اضطرار، خواب یا بیداری نیست. حتی اگر حشفه کودک شیرخوار وارد شود، هر دو جنب میشوند، و نیز اگر آلت مرده وارد زنده شود یا برعکس. در مورد مقاربت با حیوانات بدون انزال، احتیاط مستحب آن است که علاوه بر غسل، وضو هم گرفته شود اگر از قبل حدث اصغر داشته باشد. و در مقاربت با دبر خنثی، جنابت حاصل میشود، ولی در قبل او چنین نیست مگر اینکه انزال رخ دهد که در این صورت غسل فقط بر او (واطی) واجب است، مگر اینکه خنثی نیز انزال کند. اگر خنثی آلتش را در مرد یا زن وارد کند و انزال نشود، غسل بر هیچیک از طرفین واجب نیست. اما اگر مرد با خنثی و خنثی با زن مقاربت کنند، غسل تنها بر خنثی واجب است و بر مرد و زن واجب نمیشود.
مواردی که شخص جنب برای انجام آنها باید غسل کند:
1- نماز: چه نماز واجب و چه مستحب، به صورت اداء یا قضاء، همچنین نمازهای قضاء شده و اجزاء فراموش شدهی آنها و نماز احتیاط، بلکه حتی بنا بر احتیاط واجب، سجدتین سهو نیز نیازمند غسل است. با این حال، غسل برای نماز میت و سجده شکر و سجده تلاوت لازم نیست.
2- طواف واجب: طواف واجب نیز نیازمند غسل است، اما طواف مستحب نیازی به غسل ندارد. با این حال، ورود جنب به مسجدالحرام حرام است، بنابراین در صورتی که شخصی به طور سهوی وارد مسجد الحرام شود و طواف کند، طواف او صحیح خواهد بود. البته، در نماز طواف، غسل شرط است، حتی اگر طواف مستحب باشد.
احکام غسل¬ها:
مواردی که شخص جنب برای انجام آنها باید غسل کند:
3- روزه ماه رمضان و قضای آن: روزه ماه رمضان و قضای آن صحیح نخواهد بود اگر کسی در حال جنابت عمدی یا از روی فراموشی به صبح برسد. اما سایر روزهها غیر از رمضان و قضای آن، با جنابت تا صبح باطل نمیشوند، حتی اگر واجب باشند. البته، در روزههای واجب احتیاط این است که عمداً در حالت جنابت به صبح نرسد. جنابت عمدی در طول روز، تمام روزهها، حتی روزههای مستحب را نیز باطل میکند، اما احتلام (خروج منی در خواب) به هیچیک از آنها، حتی روزه رمضان، ضرر نمیزند.
مواردی که بر شخص جنب حرام است:
1- لمس خط قرآن: طبق تفصیلی که در بخش وضو گذشت، و همچنین لمس نام خداوند متعال و سایر اسماء و صفات خاص او، و نیز لمس نامهای پیامبران و ائمه ، بنا بر احتیاط واجب، حرام است.
2- ورود به مسجدالحرام و مسجد النبی : حتی به صورت عبور نیز بر جنب حرام است.
3- توقف در سایر مساجد: و به طور کلی ورود به آنها به غیر از عبور، بر جنب حرام است. اما عبور از مسجد، یعنی وارد شدن از یک در و خارج شدن از در دیگر، اشکالی ندارد. همچنین ورود به قصد برداشتن چیزی از مسجد نیز اشکالی ندارد. اما زیارتگاهها از نظر حرمت توقف، مانند مساجد هستند.
4- ورود به مسجد به قصد گذاشتن چیزی در آن: و به طور کلی قرار دادن چیزی در مسجد، حتی از بیرون یا در حال عبور، بر جنب حرام است.
5- خواندن سورههای عزائم: که عبارتند از سوره «علق»، «نجم»، «فصّلت» و «سجده»، حتی اگر بخشی از آنها باشد، بنا بر احتیاط واجب، حرام است. اما اقوی این است که حرمت مخصوص خواندن آیات سجده¬دار آنهاست.
احکام غسل¬ها:
کیفیت انجام غسل:
غسل جنابت مستحب نفسی است و واجب غیری برای مقاصد واجب و مستحب غیری برای مقاصد مستحب. قول به وجوب نفسی آن ضعیف است. در غسل، قصد وجوب یا استحباب لازم نیست، بلکه حتی اگر نیت خلاف داشته باشد، در صورتی که از روی جهل باشد، غسل باطل نمیشود؛ بلکه حتی با علم به خلاف نیز، اگر قصد تشریع نباشد و قصد قربت محقق شود، غسل صحیح است. بنابراین اگر غسل را قبل از وقت انجام دهد و گمان کند که وقت داخل شده و نیت وجوب کند، غسل باطل نیست. همچنین عکس آن نیز صحیح است. در صورتی که در دخول وقت شک کند، آوردن غسل با قصد قربت به نیت استحباب نفسی یا به نیت یکی از مقاصد مستحب آن، یا به نیت واقع امر، واجب یا مستحب، کافی است.
واجب در غسل پس از نیت، شستن ظاهر تمام بدن است و شامل بخشهای درونی نمیشود. بنابراین شستن داخل چشم، بینی، گوش، دهان و مانند آن واجب نیست. شستن مو مانند ریش نیز واجب نیست، بلکه شستن پوست زیر آن واجب است و شستن مو جای شستن پوست را نمیگیرد. بله، شستن موهای نازک و کوچک که جزء بدن محسوب میشوند، همراه با پوست واجب است. سوراخ گوش یا بینی برای حلقه، اگر تنگ باشد و داخل آن دیده نشود، شستن داخل آن واجب نیست؛ ولی اگر وسیع باشد به طوری که ظاهر محسوب شود، شستن آن واجب است.
غسل به دو روش انجام می¬شود:
1- ترتیبی: به این صورت که ابتدا سر و گردن شسته شود، سپس سمت راست بدن و بعد از آن سمت چپ. احتیاط این است که نیمهی راست گردن با سمت راست و نیمهی چپ آن با سمت چپ شسته شود، و همچنین ناف و عورت، به طوری که نیمهی راست آنها با سمت راست و نیمهی چپ با سمت چپ شسته شود. بهتر این است که تمام آنها با هر یک از طرفین شسته شود. ترتیب ذکرشده یک شرط واقعی است؛ پس اگر خلاف آن انجام شود، حتی از روی جهل یا فراموشی، غسل باطل است. شستن قسمت بالایی هر عضو در ابتدا لازم نیست، و نیز رعایت پیوستگی عرفی بهصورت پشتسرهم یا بدون خشک شدن نیز لازم نیست. بنابراین، اگر سر و گردن خود را در ابتدای روز، سمت راست را در وسط روز و سمت چپ را در آخر روز شست، غسل صحیح است. همچنین رعایت پیوستگی در اجزای یک عضو نیز لازم نیست. اگر پس از غسل به یاد آورد که بخشی از یکی از اعضا را نشسته، باید به آن قسمت بازگشته و آن را شست. اگر در سمت چپ بود، همان کافی است؛ اما اگر در سر یا سمت راست بود، باید باقی اعضا را به ترتیب بشوید. اگر آن قسمت مشخص نباشد، شستن تمام بخشهای احتمالی با رعایت ترتیب لازم است.
2- ارتماسی: ...
احکام غسل¬ها:
کیفیت انجام غسل:
2- ارتماسی: که به معنای فرو بردن کامل بدن در آب بهطور یکباره و عرفی است. لازم است که تمام بدن در یک لحظه زیر آب باشد، حتی اگر فرو بردن بدن بهتدریج انجام شود. اگر بخشی از بدن پیش از آن که بخش دیگری وارد آب شود از آب خارج گردد، کافی نیست؛ مانند حالتی که پای او بیرون باشد یا در گل فرو رود پیش از آن که سرش وارد آب شود، یا بالعکس، سرش از آب خارج گردد پیش از آن که پایش وارد آب شود.
لزومی ندارد که تمام بدن یا بیشتر آن پیش از ارتماس خارج از آب باشد؛ بلکه اگر بخشی از بدن بیرون باشد و فرو برود کافی است. حتی اگر تمام بدن زیر آب باشد و نیت غسل کند و بدن را حرکت دهد، بنا بر قول اقوی کافی است. اگر بعد از غسل یقین پیدا کرد که قسمتی از بدنش شسته نشده، باید غسل را دوباره انجام دهد و شستن همان قسمت کفایت نمیکند. همچنین، در صورتی که در رسیدن آب به پوست زیر مو تردید کند، باید آب را به زیر مو برساند.
بین دو روش غسل (ارتماسی و ترتیبی) تفاوتی از نظر چگونگی در غسل جنابت و سایر غسلهای واجب و مستحب نیست. البته در غسل جنابت وضو لازم نیست و حتی مشروع هم نمیباشد، بر خلاف سایر غسلها.
غسل ترتیبی از غسل ارتماسی برتر است اما گاهی غسل ارتماسی متعیّن میشود، مانند وقتی که وقت تنگ است و فرصت برای غسل ترتیبی نیست. و گاهی غسل ترتیبی متعیّن میشود، مانند کسی که روزه واجب گرفته یا مُحرم است، و همچنین اگر آب متعلق به دیگری باشد و او اجازه ارتماس ندهد.
احکام غسل¬ها:
مسائل مربوط به غسل:
• مسأله 1: استعانت از دیگران در مقدمات نزدیک غسل، همانند آنچه در وضو ذکر شد، مکروه است.
• مسأله 2: استبراء با ادرار پیش از غسل، شرط صحت غسل نیست، بلکه فایده آن این است که اگر پس از غسل رطوبتی مشکوک که احتمال منی بودن در آن هست خارج شود، غسل واجب نمیشود. بنابراین، اگر کسی استبراء نکرده باشد و غسل کرده و نماز خوانده باشد، سپس منی یا رطوبت مشکوکی از او خارج شود، نمازش باطل نمیشود، ولی غسل بر او واجب میگردد، همانطور که بعداً توضیح داده خواهد شد.
• مسأله 3: اگر کسی پس از جنابت به دلیل انزال غسل کند و سپس رطوبتی از او خارج شود که مشکوک میان ادرار و منی باشد:
اگر پیش از غسل استبراء با ادرار نکرده باشد، آن رطوبت حکم منی را دارد و غسل بر او واجب است.
اگر پیش از غسل استبراء با ادرار کرده ولی استبراء با خرطات ثلاثه پس از آن نکرده باشد، آن رطوبت حکم ادرار را دارد و وضو واجب است.
اگر هر دو استبراء (ادرار و خرطات) را انجام داده باشد، احتیاط واجب است که میان غسل و وضو جمع کند، مگر اینکه احتمال غیر این دو (مثل مذی) وجود داشته باشد.
اگر احتمال مذی بودن رطوبت وجود داشته باشد، مانند حالتی که شک میان ادرار، منی، و مذی باشد، هیچ چیزی بر او واجب نیست. همچنین اگر رطوبتی بدون پیشینه جنابت از او خارج شود و شک میان منی و ادرار باشد، باید میان غسل و وضو جمع کند. اما اگر شک میان سه مورد (منی، ادرار، و مذی) باشد یا شک میان دو حالت (منی یا مذی، یا ادرار یا مذی) باشد، هیچ چیزی بر او واجب نیست.
• مسأله 4: اگر پس از غسل، رطوبتی مشکوک از فرد خارج شود و او شک کند که آیا پیش از غسل استبراء با ادرار کرده است یا نه، باید بنا را بر عدم استبراء بگذارد. بنابراین، غسل بر او واجب است و به احتیاط واجب، وضو نیز باید ضمیمه شود.
• مسأله 5: در اجرای حکم رطوبت مشکوک، فرقی ندارد که شک پس از بررسی و امتحان حاصل شده باشد یا به دلیل عدم امکان امتحان، مانند نابینایی یا تاریکی و امثال آن باشد.
• مسأله 6: رطوبت مشکوکی که از زن خارج میشود، حکمی ندارد، حتی اگر پیش از استبراء باشد. بنابراین، چنین رطوبتی ناقض طهارت و نجس محسوب نمیشود، مگر اینکه یقین حاصل شود که آن رطوبت یا ادرار است یا منی.
• مسأله 7: در ناقض بودن رطوبت مشکوکی که پیش از ادرار از مرد خارج شود، فرقی ندارد که استبراء با خرطات انجام داده باشد یا نه. گفته شده است که اگر امکان ادرار وجود نداشته باشد، خرطات جایگزین ادرار میشود، اما این نظر ضعیف است.
احکام غسل¬ها:
مسائل مربوط به غسل:
• مسأله ۸: اگر شخص در حین غسل جنابت حدث اصغر از او سر بزند، اقوی آن است که غسل او باطل نمیشود. با این حال، پس از اتمام غسل، انجام وضو واجب است. احوط آن است که پس از اتمام غسل، دوباره غسل را انجام داده و سپس وضو بگیرد، یا غسل را از نو شروع کرده و وضو بگیرد. این حکم در سایر غسلها نیز جاری است. تفاوتی بین غسل ترتیبی و ارتماسی در صورتی که غسل ارتماسی به صورت تدریجی انجام شود، وجود ندارد. اما اگر غسل ارتماسی به صورت آنی انجام شود، تصور رخ دادن حدث در حین غسل ممکن نیست.
• مسأله ۹: اگر در حین غسل، حدث اکبر روی دهد:
اگر این حدث مشابه حدث قبلی باشد (مانند جنابت در غسل جنابت یا مسّ در غسل مسّ میت)، باید غسل را از نو انجام داد.
اگر حدث متفاوت باشد، اقوی آن است که غسل باطل نمیشود و شخص غسل را تکمیل کرده و برای حدث جدید غسل دیگری انجام دهد. همچنین میتواند هر دو را با یک غسل استیناف کرده و سپس وضو بگیرد (در صورتی که هیچکدام جنابت نباشند یا حدث قبلی جنابت بوده باشد). اما اگر حدث جدید جنابت باشد، نیازی به وضو نیست، چه غسل قبلی را تکمیل کرده و سپس برای جنابت غسل انجام دهد و چه غسل را از نو شروع کند و هر دو را با یک نیت انجام دهد.
• مسأله ۱۰: حدث اصغر در حین غسلهای مستحب باعث بطلان غسل نمیشود. با این حال، در غسلهای مستحبی که برای انجام کاری خاص مانند غسل زیارت یا غسل احرام است، بطلان بعید نیست، چه این حدث در حین غسل رخ دهد و چه بعد از آن و پیش از انجام آن عمل، همانطور که بعداً توضیح داده خواهد شد.
• مسأله ۱۱: اگر شخص در حین غسل در شستن عضوی از اعضای سهگانه (سر و گردن، سمت راست، سمت چپ) یا در شرطی از شرایط آن شک کند:
اگر هنوز وارد عضو بعدی نشده است، باید برگردد و آن را انجام دهد.
اگر وارد عضو بعدی شده است، اقوی آن است که به شک اعتنا نکند و غسل را صحیح بداند، هرچند احوط آن است که تا زمانی که غسل را تمام نکرده، به شک خود اعتنا کرده و شستن عضو را مجددا انجام دهد.
اگر شک در شستن سمت چپ باشد، باید آن را انجام دهد، حتی اگر زمان زیادی گذشته باشد، زیرا در غسل، موالات شرط نیست. با این حال، اگر شخص معمولاً موالات را رعایت میکند، احتمال دارد که به شک اعتنا نکند.
احکام غسل¬ها:
غسل مسّ میت:
غسل مسّ میت بر کسی واجب میشود که بدن انسان میت را پس از سرد شدن و پیش از غسل دادن او لمس کند. این حکم شامل لمس بدن غیر انسان، لمس بدن میت پیش از سرد شدن یا پس از غسل او نمیشود. ملاک، سرد شدن تمام بدن است، پس اگر تنها بخشی از بدن سرد شده باشد، حتی اگر همان بخش لمس شود، غسل واجب نمیشود.
برای رفع وجوب غسل مسّ میت، تمام سه غسل لازم است. اگر حتی قسمتی از غسل سوم انجام نشده باشد، لمس بدن موجب وجوب غسل خواهد شد، حتی اگر عضو لمسشده همان عضوی باشد که شسته شده است.
اگر هر سه غسل با آب خالص (بدون سدر و کافور) انجام شده باشد، غسل مسّ میت ساقط میشود.
اقوی آن است که تیمم یا غسل توسط کافر به دستور مسلمان در صورت فقدان همنوع کافی است، اما احوط آن است که این موارد کافی دانسته نشوند.
میان میت مسلمان و کافر، بزرگ یا کوچک، تفاوتی وجود ندارد. حتی اگر جنین پس از چهار ماهگی لمس شود، غسل واجب است. احوط آن است که لمس جنین پیش از چهار ماهگی نیز غسل داشته باشد، اگرچه اقوی آن است که واجب نیست.
مسأله 1: در لمسکننده (ماسّ) و لمسشده (ممسوس)، تفاوتی میان اعضایی که روح دارند (مانند پوست) و اعضایی که روح ندارند (مانند استخوان یا ناخن) وجود ندارد. همچنین فرقی بین اعضای داخلی و خارجی نیست، اما لمس مو یا لمس با مو موجب وجوب غسل نمیشود.
احکام غسل¬ها:
کیفیت غسل میّت:
برای میّت باید سه غسل انجام شود: با آب مخلوط به سدر، با آب مخلوط به کافور و با آب خالص.
ترتیب این غسلها واجب است و اگر ترتیب رعایت نشود، غسلها باید به گونهای تکرار شوند که ترتیب حاصل شود. کیفیت هر یک از این غسلها مانند غسل جنابت است؛ یعنی ابتدا سر و گردن شسته میشود، سپس طرف راست بدن و پس از آن طرف چپ.
عورت باید بهصورت نصفه شسته شود یا همراه هر یک از طرفین شسته شود، و ناف نیز به همین ترتیب شسته میشود.
احوط آن است که در صورت امکان انجام غسل به صورت ترتیبی، از غسل ارتماسی در این سه غسل اجتناب شود. با این حال، میتوان در هر یک از غسلها هر کدام از اعضای سهگانه (سر و گردن، طرف راست، طرف چپ) را به ترتیب در آب زیاد غوطهور کرد.
مسأله 1: احوط آن است که پیش از شروع غسل، تمام بدن از نجاست پاک شود. اما اقوی آن است که پاک کردن نجاست از هر عضو پیش از شستن همان عضو کافی است.
مسأله 2: در مورد مقدار سدر و کافور:
نباید آنقدر زیاد باشد که باعث تغییر ماهیت آب و خروج آن از حالت آب مطلق شود. همچنین نباید آنقدر کم باشد که دیگر مخلوط بودن آب با سدر یا کافور صدق نکند. آب خالص نیز باید بدون هیچگونه مخلوطی باشد.
مسأله 3: وضو دادن میّت قبل یا بعد از غسل میت واجب نیست، هرچند مستحب است و بهتر است که پیش از غسل انجام شود.
احکام غسل¬ها:
کیفیت غسل میّت:
مسئله 4: مقدار آب غسل میت، حد معینی ندارد، بلکه ملاک آن است که مقدار آب به اندازهای باشد که واجبات یا همراه با مستحبات را کفایت کند. بله، در برخی از روایات آمده که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) وصیت فرمود که او را با شش ظرف آب غسل دهد، و اقتدا به پیامبر (صلى الله علیه وآله) عملی پسندیده است.
مسئله 5: اگر یکی از دو مخلوط (سدری یا کافوری) در غسل میت در دسترس نباشد، اعتبار آن ساقط شده و به جای آن به آب خالص اکتفا میشود. اگر هر دو مخلوط موجود نباشد، هر دو ساقط میشوند و میت با آب خالص در سه غسل شسته میشود. نیت غسل اول به جای سدر و نیت غسل دوم به جای کافور خواهد بود.
مسئله 6: اگر آب موجود نباشد، میت را به جای غسل، سه تیمم میدهند. احتیاط آن است که تیممی دیگر به قصد بدلیت مجموع انجام شود. اگر در تیمم سوم نیت شود آنچه در ذمه است (بدلیت همه یا فقط آب خالص)، در احتیاط کافی است.
مسئله 7: اگر نزد او فقط به اندازه یک غسل آب وجود داشته باشد، اگر هیچکدام از مخلوطها یا فقط سدر موجود نباشد، آن آب برای غسل اول استفاده شده و برای دو غسل دیگر به ترتیب تیمم انجام میشود. در این صورت احتمال تخییر نیز مطرح است که آب برای هر یک از سه غسل (در حالت فقدان کامل مخلوطها) یا یکی از دو غسل اول (در حالت وجود سدر) استفاده شود. اگر تنها کافور موجود باشد، احتمال دارد آب برای غسل دوم با کافور استفاده شده و تیمم به جای غسل اول و سوم انجام شود، بدین صورت که ابتدا تیمم انجام شده، سپس غسل با آب کافور و در نهایت تیمم به جای آب خالص انجام شود.
مسئله 8: اگر بدن میت به دلیل جراحت، سوختگی، آبله یا موارد مشابه، طوری باشد که ترس از جدا شدن پوست وجود داشته باشد، همانند حالت فقدان آب، سه تیمم انجام میشود.
مسئله 9: اگر میت در حال احرام بوده، در غسل دوم از کافور استفاده نمیشود، مگر آنکه مرگ او بعد از طواف حج یا عمره باشد. همچنین، نباید با کافور حنوط شود و نیز هیچ بوی خوش دیگری به او نزدیک نشود.
مسئله 10: اگر عذر از غسل یا استفاده از مخلوطها یا یکی از آنها، بعد از تیمم یا غسل با آب خالص و پیش از دفن برطرف شود، غسل باید اعاده شود. همچنین، بنابر احتیاط، حتی پس از دفن نیز باید نبش قبر شده و غسل انجام شود.
احکام غسل¬ها:
کیفیت غسل میّت:
مسئله 11: تیمم باید با دست شخص زنده انجام شود و نه با دست میت، اگرچه بنابر احتیاط، در صورت امکان تیممی دیگر با دست میت انجام شود. اقوی آن است که یک ضربه برای صورت و دستها کافی است، هرچند احتیاط در تعدد ضربهها است.
مسئله 12: میت که به دلیل فقدان مخلوطها یا یکی از آنها با آب خالص غسل داده شده، یا به دلیل نبود آب یا عذر مشابه تیمم داده شده باشد، تماس با بدن او غسل مس میت را واجب نمیکند، هرچند این کار بنابر احتیاط مستحب است.
شرایط غسل:
1- نیت قربت، همانطور که در باب وضو ذکر شد.
2- طهارت آب.
3- زدودن نجاست از هر عضوی پیش از شروع به شستن آن. بلکه بنا بر احتیاط، بهتر است نجاست از تمام اعضا پیش از شروع به اصل غسل برطرف شود، همانطور که قبلاً گفته شد.
4- برداشتن موانع، برای رسیدن آب به پوست، بازکردن موها، و بررسی وجود مانع در صورت شک.
5- مباح بودن آب و ظرف آن، محل جریان آب، محل غسل، سدّه (سکّو)، فضای اطراف جسد میت، و همچنین مباح بودن سدر و کافور. اگر فرد از غصبی بودن یکی از این موارد بیاطلاع باشد یا آن را فراموش کرده و پس از غسل متوجه شود، لازم نیست غسل را تکرار کند. اما در مورد شروط قبلی، عدم رعایت آنها باعث بطلان غسل میشود، حتی اگر از روی ناآگاهی یا غیرعمد باشد.
احکام غسل¬ها:
تکفین میت:
کفن کردن میت واجب کفایی است، چه مرد باشد، چه زن، چه خنثی و چه کودک، و باید با سه قطعه انجام شود:
مئزر: باید از ناف تا زانو را بپوشاند، ولی بهتر است که از سینه تا مچ پا باشد.
قمیص: باید از شانهها تا وسط ساق پا را بپوشاند، ولی بهتر است که تا مچ پا ادامه یابد.
ازار: باید تمام بدن را بپوشاند و بنا بر احتیاط، طول آن به قدری باشد که بتوان دو طرف آن را گره زد و عرض آن به گونهای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر قرار گیرد. همچنین، بنا بر احتیاط، مقدار اضافی بر حد واجب برای کودکان از سهم میراث ورثه محسوب نشود، حتی اگر وصیت شده باشد که از ثلث حساب شود.
اگر امکان استفاده از سه قطعه نباشد، به مقدار ممکن اکتفا میشود. اگر انتخاب بین یکی از سه قطعه باشد، ازار مقدم است، و اگر آن هم ممکن نباشد، یک قطعه پوششی و در نهایت، اگر فقط امکان پوشاندن عورت باشد، همان کافی است. اگر انتخاب بین پوشاندن جلو یا پشت باشد، جلو مقدم است.
مسائل مربوط به تکفین:
مسئله 900: در کفن کردن قصد قربت شرط نیست، گرچه احتیاط آن است که قصد شود.
مسئله 901: بنا بر احتیاط، هر یک از قطعات کفن باید به تنهایی ساتر باشند و کافی نیست که مجموع آنها ساتر باشند. با این حال، اگر با موادی مانند نشا پوشش حاصل شود، اشکالی ندارد.
مسئله 902: کفن کردن با پوست میته یا لباس غصبی جایز نیست، حتی در صورت اضطرار. اگر کفن غصبی باشد، پس از دفن نیز باید آن را برداشت.
مسئله 903: کفن کردن با پارچه نجس، حتی اگر نجاست آن در نماز معفو باشد، بنا بر احتیاط جایز نیست. همچنین کفن کردن با ابریشم خالص، حتی برای کودک یا زن، یا پارچههای مطلا (طلاکاریشده) یا اجزای حیواناتی که گوشتشان حرام است (مانند پوست، مو یا پشم آنها) جایز نیست. بنا بر احتیاط، حتی از پوست حیوانات حلالگوشت هم نباید استفاده شود. اما استفاده از پشم یا موی حیوانات حلالگوشت مشکلی ندارد، گرچه احتیاط در ترک آن است. در موارد اضطرار، استفاده از همه این موارد جایز است.
مسئله 904: در موارد اضطرار، اگر بین استفاده از پوست حیوان حلالگوشت و سایر موارد مذکور تردید باشد، پوست حلالگوشت مقدم است. اگر بین پارچه نجس و ابریشم خالص یا سایر اجزای حرام انتخاب باشد، پارچه نجس مقدم است، گرچه احتیاط در اجتناب از آن است. اگر بین ابریشم خالص و اجزای حرام انتخاب باشد، ابریشم مقدم است، گرچه در انتخاب بین ابریشم و پوست حیوانات حرامگوشت، ابریشم نیز مشکل دارد.
احکام غسل¬ها:
حنوط میّت:
حنوط، مالیدن کافور بر بدن میت است. واجب است کافور بر مواضع سجده، یعنی پیشانی، کف دستها، زانوها و انگشتان بزرگ پاها مالیده شود. همچنین مستحب است که نوک بینی نیز به آن اضافه شود و احتیاط مستحب نیز همین است. احتیاط آن است که این کار با دست و ترجیحاً با کف دست انجام شود. همچنین بعید نیست که استحباب مالیدن کافور به زیر بغلها، گودی گلو، چین و چروکها، مفاصل، کف پاها و کف دستها باشد، بلکه هر موضعی از بدن که بوی ناخوشایندی دارد نیز مشمول استحباب شود. شرط است که حنوط پس از غسل یا تیمم انجام شود و قبل از آن جایز نیست، هرچند انجام آن قبل یا بعد از کفن کردن و حتی در حین آن مجاز است، اما اولی آن است که قبل از کفن کردن باشد.
ویدئو در دقیقه 10:16 متوقف میشه و خراب است
شرایط کافور:
کافور باید پاک، مباح و تازه باشد و کافور قدیمی که بوی خود را از دست داده است کافی نیست. همچنین کافور باید به صورت پودر شده باشد.
مسأله 924: برای انجام حنوط نیازی به قصد قربت نیست، بنابراین حتی کودک ممیز نیز میتواند آن را انجام دهد.
مسأله 925: مقدار کافور برای حنوط به اندازهای که نام کافور بر آن صدق کند کافی است، اما مستحب است مقدار آن 13 درهم و یکسوم باشد، که بر اساس مثقال صیرفی معادل هفت مثقال و دو حمصه منهای یکپنجم حمصه است. اقوی آن است که این مقدار مخصوص حنوط است و شامل غسل نمیشود. کمترین مقدار مستحب یک مثقال شرعی است و افضل آن چهار درهم یا چهار مثقال شرعی است.
مسأله 926: اگر کافور در دسترس نباشد، وجوب حنوط ساقط میشود و هیچ عطر دیگری جایگزین آن نمیشود. البته عطر زریره جایز است، ولی از حنوط محسوب نمیشود. استعمال مشک، عنبر، عود و امثال آن حتی اگر با کافور مخلوط شوند مکروه است، بلکه احتیاط مستحب ترک آنها است.
مسأله 927: داخل کردن کافور به چشم، بینی یا گوش میت مکروه است.
مسأله 928: اگر مقدار کافور اضافه باشد، باید آن را روی سینه میت قرار داد.
مسأله 929: مستحب است کافور با دست و نه با هاون کوبیده شود.
مسأله 930: گذاشتن کافور روی نعش مکروه است.
مسأله 931: مستحب است کافور با کمی از تربت قبر امام حسین علیهالسلام مخلوط شود، اما نباید آن را بر مواضعی که منافات با احترام دارد، مالید.
مسأله 932: پیروی نعش با آتشدان یا بخور دادن، چه در زمان غسل و چه در زمان حمل نعش، مکروه است.
مسأله 933: در حنوط، مالیدن کافور از پیشانی شروع میشود و در سایر مواضع سجده، انتخاب ترتیب به اختیار است.
مسأله 934: اگر بین استفاده از کافور در آب غسل و حنوط تعارض باشد، اولویت با استفاده در آب غسل است. اگر در حنوط بین پیشانی و سایر مواضع تعارض باشد، اولویت با پیشانی است.
احکام میّت:
نماز بر میّت:
مسأله 945: اگر دفن ممکن نباشد، سایر واجبات مانند غسل، کفن و نماز ساقط نمیشود، به این معنا که هر چه تعذر داشته باشد ساقط میشود و هر چه ممکن باشد ثابت است. بنابراین اگر در بیابان میتی یافت شود و امکان غسل، کفن و دفن نباشد، تنها بر او نماز خوانده میشود و رها میشود، اما اگر دفن ممکن باشد، دفن میشود.
مسأله 946: جایز است که افراد متعدد به صورت فرادی در یک زمان بر میت نماز بخوانند و همچنین جایز است که جماعتهای متعددی تشکیل شود. هر یک از افراد تا قبل از اتمام نماز توسط دیگران، نیت وجوب میکنند، اما پس از اتمام، نیت استحباب مینمایند. البته قصد وجوب و استحباب لازم نیست، بلکه قصد قربت مطلق کافی است.
مسأله 947: پیشتر بیان شد که اگر بخشی از میت یافت شود، در صورتی که شامل سینه باشد یا سینه به تنهایی یا بخشی از سینه که قلب در آن باشد یا حتی استخوان سینه بدون گوشت، واجب است بر آن نماز خوانده شود وگرنه واجب نیست. اما احتیاط مستحب آن است که بر عضوی کامل از میت مانند دست، پا و غیره، حتی اگر تنها استخوان باشد، نماز خوانده شود، هرچند اقوی خلاف آن است. بنابراین، اگر بر عضوی کامل نماز خوانده شود و سپس عضو دیگری یافت شود، احتیاط آن است که بر عضو دوم نیز نماز خوانده شود، مگر اینکه عضو دوم سینه یا بخشی از آن با قلب باشد، که در این صورت واجب است.
مسأله 948: نماز باید قبل از دفن خوانده شود.
مسأله 949: اگر اولیای متوفی در یک مرتبه باشند، بنا بر احتیاط واجب باید از همه اجازه گرفته شود. با این حال، هر یک از آنان میتوانند بدون اجازه دیگران نماز بخوانند و حتی میتوانند در جماعت به امامت هر یک از آنان اقتدا کنند، مشروط بر اینکه اهلیت امامت را داشته باشند.
مسأله 950: اگر ولی میت زن باشد، جایز است که خود مباشرت به امور متوفی کند، چه متوفی مرد باشد و چه زن. همچنین میتواند به فرد دیگری، اعم از زن یا مرد، اجازه انجام این امور را بدهد.
مسأله 951: اگر میت وصیت کند که شخص معینی بر او نماز بخواند، ظاهر آن است که اذن ولی واجب است. همچنین احتیاط آن است که شخص معین از ولی اجازه بگیرد. اعتبار اذن ولی با وجود وصیت ساقط نمیشود، هرچند به نفوذ وصیت و وجوب عمل به آن قائل باشیم.
مسأله 952: مستحب است نماز میت به جماعت خوانده شود. احتیاط، بلکه اقوی آن است که شرایط امامت مانند بلوغ، عقل، ایمان، عدالت و مرد بودن برای میت مرد و همچنین عدم زنازادگی در امام رعایت شود. همچنین احتیاط آن است که شرایط جماعت نیز رعایت شود، مانند نبود مانع، عدم ارتفاع جایگاه امام، ایستادن امام و عدم فاصله بین امام و مأمومین یا مأمومین با یکدیگر.
مسأله 953: امام جماعت در نماز میت چیزی از اعمال مأمومین را به عهده نمیگیرد.
مسأله 954: در جماعت نماز میت، امام و هر یک از مأمومین میتوانند نیت وجوب کنند، زیرا وجوب نماز تا قبل از اتمام آن از سوی یکی از آنان ساقط نمیشود.
مسأله 955: جایز است که زن، امام جماعت زنان شود، اما اولی، بلکه احتیاط آن است که در صف آنان بایستد و از آنها جلوتر نباشد.
احکام میّت:
کیفیت نماز میّت:
نماز میت به پنج تکبیر خوانده میشود. پس از تکبیر اول، شهادتین گفته میشود، پس از تکبیر دوم، صلوات بر پیامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) گفته میشود، پس از تکبیر سوم، دعا برای مؤمنان و مؤمنات گفته میشود، پس از تکبیر چهارم، دعا برای میت گفته میشود، سپس تکبیر پنجم گفته شده و نماز تمام میشود. به طور کلی میتوان پس از نیت قربت و تعیین میت (ولو به صورت اجمالی) این اذکار را گفت (هرکدام بعد از یک تکبیر):
الله أكبر، أشهد أن لا إله إلا الله وأن محمدًا رسول الله
الله أكبر، اللهم صلِّ على محمد وآل محمد
الله أكبر، اللهم اغفر للمؤمنين والمؤمنات
الله أكبر، اللهم اغفر لهذا الميت
الله أكبر.
اگر میت مستضعف باشد، پس از تکبیر چهارم، این دعا خوانده میشود:
اللهم اغفر للذين تابوا واتبعوا سبيلك وقِهم عذاب الجحيم، ربّنا وأدخلهم جنّات عدن التي وعدتهم ومن صلح من آبائهم وأزواجهم وذريّاتهم، إنك أنت العزيز الحكيم.
اگر میت مجهول الحال باشد، این دعا گفته میشود:
اللهم إن كان يحب الخير وأهله فاغفر له وارحمه وتجاوز عنه.
اگر میت کودک باشد، این دعا گفته میشود:
اللهم اجعله لأبويه ولنا سلفًا وفرطًا وأجرًا.
مسأله 1: کمتر از پنج تکبیر در نماز میت جایز نیست، مگر به دلیل تقیه یا اینکه میت منافق باشد. اگر سهواً کم شود، نماز باطل میشود و باید دوباره خوانده شود اگر موالات رعایت نشود، وگرنه باید آن را کامل کرد.
مسأله 2: محدود بودن دعاهای میان تکبیرات به دعاهای مأثور لازم نیست. بلکه هر دعایی جایز است به شرط آنکه دعای اول شامل شهادتین، دعای دوم شامل صلوات بر محمد و آل محمد، دعای سوم شامل درخواست مغفرت برای مؤمنین و مؤمنات، و دعای چهارم شامل دعا برای میت باشد. همچنین، خواندن آیات قرآن و دعاهای دیگر جایز است، تا زمانی که ساختار نماز حفظ شود.
مسأله 3: دعاهای نماز میت باید به زبان عربی به اندازهای که واجب است، باشد. اما در دعاهای اضافی میتوان به زبان فارسی یا زبانهای دیگر نیز دعا کرد.
مسأله 4: در نماز میت اذان و اقامه، خواندن سوره فاتحه، رکوع، سجود، قنوت، تشهد، سلام، تکبیرات ابتدایی و دعاهای مربوط به آنها وجود ندارد. اگر چیزی از اینها به عنوان تشریع انجام شود، بدعت است و حرام.
مسأله 5: اگر معلوم نباشد که میت مرد است یا زن، میتوان از ضمایر مذکر به لحاظ شخص و تابوت و بدن یا از ضمایر مؤنث به لحاظ جسد و جنازه استفاده کرد. این کار حتی در صورتی که معلوم باشد نیز جایز است. اگر ضمایر به اشتباه یا فراموشی بر عکس استفاده شود، به نظر نمیآید که نماز باطل شود.
مسأله 6: اگر در تکبیرات شک کنید که کمتر است یا بیشتر، باید بر کمترین مقدار بنا بگذارید. اما اگر در حال دعا بعد از تکبیر دوم یا سوم شک کنید که آیا تکبیر اول یا دوم را گفتهاید، باید به آنچه که شک ندارید ادامه دهید، هرچند احتیاط بهتر است.
مسأله 7: جایز است که دعاها را از کتاب بخوانید، مخصوصاً اگر حافظ آنها نباشید.
شرایط نماز میت:
1- میت باید به حالت خوابیده قرار گیرد.
2- قرار گرفتن سر میت به سمت راست نمازگزار و پای او به سمت چپ.
3- نمازگزار باید پشت میت و در مقابل او قرار گیرد، نه در یکی از طرفین، مگر در صورتی که صفهای نمازگزاران طولانی شده باشد.
4- حضور میت: نماز میت برای غایب صحیح نیست، حتی اگر در همان شهر باشد.
5- عدم وجود مانع بین نمازگزار و میت: نباید چیزی مانند پرده یا دیوار بین نمازگزار و میت قرار گیرد. قرار گرفتن میت در تابوت یا مشابه آن مشکلی ندارد.
6- عدم فاصله زیاد بین نمازگزار و میت: فاصله زیاد بهگونهای که نتوان به طور طبیعی به عنوان ایستادن در کنار میت در نظر گرفت، مانع است. این شرط در صورتی که نمازگزار جزو صفوف نماز جماعت باشد، رفع میشود.
7- عدم تفاوت زیاد ارتفاع بین نمازگزار و میت: نباید یکی از آنها به شدت از دیگری بلندتر باشد.
8- مواجهه با قبله: نمازگزار باید به سمت قبله باشد.
9- ایستاده بودن نمازگزار.
10- تعیین میت: میت باید بهگونهای مشخص شود که تکلیف نمازگزار روشن باشد، حتی اگر این تعیین تنها با نیت نمازگزار برای نماز میت صورت گیرد.
11- قصد قربت.
12- مباح بودن مکان نماز.
13- موالات بین تکبیرات و دعاها: بهطوریکه ساختار نماز حفظ شود.
14- استقرار نمازگزار: نمازگزار باید در حالی که استقرار کامل دارد نماز را بگزارند.
15- نماز بعد از غسل و تکفین: نماز باید پس از غسل و تکفین و حنوط میت برگزار شود.
16- پوشاندن عورتین.
17- اجازه ولی: اجازه ولی میت نیز شرط است.
احکام میّت:
مسائل نماز میّت:
مسأله ۱: در نماز میّت طهارت از حدث و خبث، مباح بودن لباس و ستر عورت لازم نیست. هرچند احتیاط آن است که تمام شرایط نماز، حتی خصوصیات ساتر مانند عدم استفاده از حرير، طلا یا اجزای حیوان حرام گوشت، رعایت شود. همچنین احتیاط آن است که از موانع نماز مانند صحبت کردن، خندیدن و انحراف از قبله پرهیز شود.
مسأله ۲: اگر نتواند نماز را ایستاده بخواند، میتواند نشسته بخواند. اگر میان ایستادن بدون استقرار و نشستن با استقرار شک باشد، ایستادن مقدم است. اگر بین نماز خواندن در حال راه رفتن یا نشسته شک باشد، نشستن مقدم است، مگر اینکه ترس از فساد میّت وجود داشته باشد که در این صورت احتیاط جمع است.
مسأله ۳: اگر اصلاً نتواند قبله را پیدا کند، این شرط، ساقط میشود. اگر شک کند، باید به چهار جهت نماز بخواند، مگر اینکه ترس از فساد میّت باشد که در این صورت اختیار دارد. اگر یکی از جهات مظنون باشد، باید به آن نماز بخواند، هرچند احتیاط آن است که به چهار جهت نماز بخواند.
مسأله ۴: اگر میّت در مکانی غصبی باشد و نمازگزار در مکانی مباح، نماز صحیح است.
مسأله ۵: اگر بر دو میّت یک نماز بخواند و فقط از ولیّ یکی اجازه گرفته باشد، برای میّتِ مجاز کافی است، اما برای دیگری کافی نیست.
مسأله ۶: اگر بعد از نماز معلوم شود که میّت به پشت خوابیده نبوده، باید نماز را دوباره به حالت استلقاء (روی پشت خوابیده) بخواند.
مسأله ۷: اگر بر میّت نماز نخوانده باشد تا زمانی که دفن شود، باید در قبر بر او نماز بخواند، همچنین اگر بعد از دفن، باطل بودن نماز از جهتی روشن شود.
مسأله ۸: اگر بر قبر نماز بخواند و سپس میّت از قبر به شکلی خارج شود، احتیاط آن است که نماز دوباره خوانده شود.
مسأله ۹: تیمم برای نماز میّت جایز است، حتی اگر به آب دسترسی داشته باشد، هرچند احتیاط آن است که فقط در صورتی که از وضو یا غسل معذور باشد یا ترس از فوت نماز وجود داشته باشد، تیمم کند.
مسأله ۱۰: احتیاط آن است که در حین نماز بر میّت صحبت نشود، هرچند ممکن است که نماز با صحبت باطل نشود.
مسأله ۱۱: اگر کسی که میتواند ایستاده نماز بخواند، ولی فردی که قادر به ایستادن نیست، نشسته نماز بخواند، صحت نماز او محل اشکال است.
مسأله ۱۲: اگر فردی که قادر به ایستادن نبوده، نشسته نماز بخواند و سپس معلوم شود که فردی که میتواند ایستاده نماز بخواند، حضور داشته است، باید نماز دوباره خوانده شود، همچنین اگر فرد قادر به ایستادن در حین نماز بنشیند، نماز او کافی نیست و باید ایستاده نماز بخواند.
احکام میّت:
احکام دفن میّت:
دفن میّت بهطور کلی باید بهگونهای انجام شود که بدن او از حمله حیوانات وحشی و آزار رساندن به مردم بواسطه بوی بد جنازه، محفوظ باشد. دفن در تابوت یا ساختمان، حتی اگر از سنگ باشد، جایز نیست، مگر در صورتی که دفن زیر زمین امکانپذیر نباشد. اما در صورت عدم امکان دفن زیر زمین، این کار جایز است. بهطور کلی، کافی است که میّت بهگونهای در زمین دفن شود که از این دو خطر ایمن باشد، حتی اگر امنیت فقط به دلیل عدم وجود حیوانات وحشی یا عدم حضور انسانها باشد، هرچند احتیاط آن است که گودال بهگونهای حفر شود که این امنیت فراهم گردد.
مسأله 1: دفن باید بهگونهای باشد که میّت رو به قبله و به پهلوی راست دفن شود، بهطوری که سر او به سمت مغرب و پاهایش به سمت مشرق باشد. همین حکم در مورد بدن بدون سر یا سر بدون بدن یا فقط سینه وجود دارد و در هر قسمت دیگری که ممکن باشد این کار انجام شود.
مسأله 2: اگر میّت در کشتی فوت کند، اگر امکان تأخیر برای دفن در زمین بدون مشکل وجود داشته باشد، این کار باید انجام شود. اما اگر این کار ممکن نباشد به دلیل فساد میّت یا مانع دیگر، میّت باید غسل، تکفین، حنوط و نماز میّت بر او خوانده شود و سپس در ظرفی گذاشته شود که سر آن مهر شود و به دریا انداخته شود، بهطوری که در جهت قبله قرار گیرد، هرچند اقوی این است که نیاز به رعایت قبله نباشد. همچنین اگر ترس از نبش قبر و تمثیل دشمن وجود داشته باشد، باید میّت را در دریا به همین صورت انداخت.
مسأله 3: اگر یک کافره کتابی یا غیر کتابی بمیرد و در شکم او فرزند مسلمان از نكاح یا شبهه یا ملك یمین باشد، باید در جهت مخالف قبله، بر پهلوی چپ دفن شود بهطوری که فرزند در شکم او در جهت قبله قرار گیرد. احتیاط آن است که این روش در مورد تمام جنینها رعایت شود، حتی اگر روح در آن وارد نشده باشد.
مسأله 4: در دفن، قصد قربت لازم نیست. دفن توسط شخص نابالغ، بهشرطی که با رعایت شرایط انجام شود، کفایت میکند، حتی اگر قصد قربت در آن نباشد.
مسأله 5: اگر ترس از بیرون آوردن میّت توسط حیوانات وجود داشته باشد، باید قبر محکم بسته شود بهگونهای که از آسیب حیوانات جلوگیری کند، مانند استفاده از قیر یا آجر. در کشتی هم باید برای دفن در دریا، مکانی امن انتخاب شود تا از بلعیده شدن میّت توسط حیوانات دریایی جلوگیری شود.
مسأله 6: هزینههای لازم برای دفن، مانند سنگ، آهن یا ظرفی که میّت در آن گذاشته میشود، باید از اموال میّت پرداخت شود، همانطور که در مورد آجر، قیر و ساروج در مواقع ضروری نیز باید از اموال او پرداخت گردد.
تیمّم
احکام تیمّم:
تيمّم زمانی جواز دارد که انسان از استفاده از آب ناتوان باشد، و این ناتوانی به چند صورت محقق میشود:
اول: عدم دسترسی به آب به اندازه کافی برای غسل یا وضوء، چه در سفر باشد یا در حضر. پیدا کردن آب در مقدار ناکافی به منزله عدم یافتن آن است.
بر اساس این حکم، جستجو باید تا زمانی که از یافتن آب مأیوس شود، ادامه یابد. در بیابان و دشت و... اگر ناهموار باشد حتی اگر این ناهمواری به دلیل وجود درختان باشد، کافی است جستجو تا فاصله یک تیر پرتابی از یک کمان باشد، و در مناطق هموار، جستجو باید تا فاصله دو تیر کمان در چهار جهت باشد، به شرط اینکه احتمال وجود آب در همه این جهات باشد. اگر در برخی جهات علم به عدم آب وجود داشته باشد، در آنها جستجو لازم نیست. اگر در همه جهات از عدم آب آگاه باشد، جستجو در همه جهات لازم نیست. همچنین اگر انسان بداند که آب در مسافت بیشتر وجود دارد، باید جستجو را ادامه دهد تا زمانی که وقت باقی باشد، و این فقط بر اساس علم است، نه گمان، هرچند در صورتی که گمان به یقین نزدیک باشد، بهتر است که جستجو ادامه یابد.
مسأله 1: اگر دو نفر عادل شهادت دهند که آب در تمام جهات یا بخشی از آن وجود ندارد، واجب نیست که جستجو انجام شود، هرچند احتیاط در این است که به این شهادت اکتفاء نشود. در صورتی که فقط یک نفر عادل شهادت دهد، اشکال وجود دارد، لذا احتیاط واجب است که جستجو ادامه یابد.
مسأله 2: به نظر میرسد که اگر دو نفر عادل شهادت دهند که آب در مسافت بیشتر وجود دارد، باید جستجو ادامه یابد.
مسأله 3: به نظر میرسد که جستجو از سوی نائب نیز کفایت میکند و نیازی به انجام آن توسط خود فرد نیست. حتی ممکن است که یک نماینده از یک گروه افراد نیز کافی باشد، و نیازی به عدالت او نیست، بلکه فقط کافی است که او امین و موثق باشد.
مسأله 4: اگر احتمال وجود آب در محل اقامت، در کاروان یا در جایی که شخص در آن است وجود داشته باشد، باید جستجو تا زمانی که به یقین از عدم وجود آب برسد یا از جستجو مأیوس شود، ادامه یابد. به طور کلی، وجوب فحص به اندازه مسافت¬هایی که قبلا ذکر شد، مخصوص بیابان و دشت و... است نه مواردی که در این مسأله ذکر شد.
مسأله 5: اگر پیش از وقت نماز جستجو انجام شود و آب یافت نشود، در صورتی که احتمال یافتن آب در صورت انجام دوباره جستجو وجود داشته باشد، در این مورد اشکال وجود دارد و لازم است که جستجو دوباره انجام شود.
مسأله 6: اگر پس از شروع وقت نماز جستجو انجام شود و آب یافت نشود، تيمّم برای نمازهای دیگر کافی است و نیازی به تکرار فحص برای هر نماز نیست، مگر اینکه احتمال یافتن آب در صورت تکرار جستجو وجود داشته باشد که در این صورت احتیاط، تکرار جستجو است.
تیمّم
احکام تیمّم:
تيمّم زمانی جواز دارد که انسان از استفاده از آب ناتوان باشد، و این ناتوانی به چند صورت محقق میشود:
دوم: عدم دسترسی به آب موجود به دلیل ناتوانی، مانند پیری یا ترس از حیوان وحشی یا دزد، یا اینکه آب در چاه باشد و هیچ وسیلهای برای کشیدن آب از چاه، مانند دلو و طناب، نباشد و هیچ راه دیگری برای کشیدن آب وجود نداشته باشد، حتی اگر بخواهد پارچهای را وارد کرده و بعد از کشیدن آب و فشرده کردن آن بیرون بیاورد.
مسأله 16: اگر به دست آوردن آب منوط به خرید دلو یا طناب یا مشابه آن یا اجاره آنها یا خرید آب یا قرض گرفتن آن باشد، باید این کار را انجام دهد، حتی اگر قیمت آن چند برابر قیمت عادی باشد، مگر اینکه به وضعیت او ضرر بزند، که در این صورت، خریدن لازم نیست. همچنین، اگر ممکن باشد که آب یا عوض آن را قرض بگیرد در صورتی که بداند یا گمان کند که نمیتواند آن را پس دهد، لازم نیست این کار را انجام دهد.
مسأله 17: اگر بتواند چاه حفر کند بدون اینکه سختی زیادی داشته باشد، باید آن را حفر کند، همچنین اگر شخص دیگری چاه را به او هدیه دهد بدون اینکه منت یا ذلت باشد، باید آن را قبول کند.
سوم: ترس از استفاده از آب برای خودش یا اعضای بدنش، به دلیل آسیب، عیب، بیماری، یا تشدید یا طولانی شدن مدت بیماری، یا سختی درمان آن یا مشکلاتی از این قبیل که به طور معمول قابل تحمل نیستند. بلکه اگر از بیماری شین که تحمل آن سخت است بترسد، باید تیمم کند. منظور از شین، ورم¬های خشنی است که بر روی پوست ظاهر میشود و باعث تغییر شکل بدن یا ترک خوردن پوست و خونریزی میشود. کافی است که احتمال یا گمان وجود این مشکلات باشد، چه از خود فرد باشد یا از گفته یک پزشک یا شخص دیگری، حتی اگر فرد فاسق یا کافر باشد، اما احتمال خالی از ترس کافی نیست. همچنین ضرر کم که عقلاء به آن اهمیتی نمیدهند کافی نیست. اگر درمان مشکلات مذکور با گرم کردن آب ممکن باشد، باید درمان را انجام دهد نه اینکه تیمم کند.
مسأله 18: اگر فرد ضرر را تحمل کند و وضو یا غسل بگیرد، اگر ضرر در مقدمات تهیه آب یا مشابه آن باشد، وضو یا غسل صحیح است، اما اگر ضرر در استفاده از آب در وضو یا غسل باشد، باطل است. اما اگر استفاده از آب ضرر نداشته باشد، بلکه باعث حرج و مشقت شود، مانند تحمل درد سردی یا شین، صحت وضو یا غسل بعید نیست، گرچه تیمم در چنین حالتی جایز است، زیرا رفع حرج از باب رخصت است نه عزیمت. اما احتیاط این است که از استفاده از آب خودداری کند و به تیمم روی آورد.
مسأله 19: اگر فرد با گمان به وجود ضرر یا ترس از آن تیمم کند و بعد مشخص شود که ضرری وجود نداشته است، تیمم و نماز او صحیح است. اما اگر قبل از وارد شدن به نماز مشخص شود که ضرری وجود ندارد، باید وضو یا غسل بگیرد. اگر فرد با گمان به عدم ضرر وضو یا غسل بگیرد و بعد مشخص شود که ضرر وجود داشته، وضو یا غسل صحیح است، ولی احتیاط در اینجا رعایت احتیاط در هر دو حالت است. اگر فرد با گمان به وجود ضرر یا ترس از آن وضو یا غسل انجام دهد، این وضو یا غسل صحیح نیست، حتی اگر بعداً مشخص شود که ضرری وجود نداشته است.
تیمّم
احکام تیمّم:
تيمّم زمانی جواز دارد که انسان از استفاده از آب ناتوان باشد، و این ناتوانی به چند صورت محقق میشود:
سوم: ترس از استفاده از آب...
مسأله 19: اگر کسی که می¬داند استعمال آب برای او ضرر دارد، عمدا خود را جنب کرد، تیمم بر او واجب بوده و عملی که با آن تیمم انجام می¬دهد، صحیح خواهد بود؛ اما از آنجایی که برخی از علماء، در این فرض حکم به وجوب غسل داده¬اند (هرچند استعمال آب ضرر دارد)، اولی این است که بین غسل و تیمم جمع کند؛ بلکه اولی این است که غسل و عمل را بعد از زوال عذر، اعاده کند.
مسأله 21: شخصی که طهارت دارد و داخل در وقت شده، جایز نیست طهارت خود را با حدث اصغر باطل کند اگر تمکن از وضو بعد از ابطال طهارت ندارد؛ اما جنب شدن عمدی مشکلی ندارد زیرا در این مورد، دلیل خاص وجود دارد؛ با این حال، ترک جنابت أحوط است.
چهارم: زمانی که تحصیل یا استعمال آب، دارای حرج باشد.
پنجم: زمانی که خوف تلف یا حدوث بیماری یا در مشقت و حرج قرار گرفتن بخاطر عطش و بی¬آبی، نسبت به خود، فرزندان و عیال خود، یا بعضی از متعلقین یا دوستان خود داشته باشد؛ همچنین اگر خوف تلف شدن حیوان خود را داشته باشد یا خوف تلف شدن نفس محترمه دیگری که ارتباط خاصی با او ندارد؛ اما اگر نفس محترمه نباشد (مرتد، کافر حربی و...) تیمم جایز نیست و باید از آب استفاده کند برای وضو.
مسأله 22: اگر مقداری آب طاهر و مقداری آب متنجس دارد و خوف هلاکت نفس محترمه¬ای وجود دارد، لازم نیست آب طاهر را برای انجام طهارت نگه دارد و از آب متنجس برای رفع عطش استفاده کند، بلکه باید از آب طاهر برای رفع عطش استفاده کرده و تیمم انجام دهد؛ اما اگر این خوف در مورد حیوانی باشد، می¬تواند آب نجس را به حیوان بدهد و با آب طاهر، وضو بگیرد.
تیمّم
احکام تیمّم:
تيمّم زمانی جواز دارد که انسان از استفاده از آب ناتوان باشد، و این ناتوانی به چند صورت محقق میشود:
ششم: اگر مقدار آب محدود باشد و از طرفی وضو و مثلا تطهیر لباس برای نماز واجب باشند، باید آب را برای تطهیر لباس متنجس استفاده کرده و نماز را با تیمم بخواند و اولی است که تطهیر را اول انجام دهد و سپس تیمم کند تا اول فاقد آب شود و بعد تیمم انجام داده باشد. اگر در این فرض، بجای تیمم، وضو انجام داد، باطل است؛ مگر اینکه امکان تیمم هم برای او نبوده که در این صورت باید آب را برای وضو استفاده کند.
مسأله 23: اگر آب به مقداری باشد که بتواند با آن یا وضو بگیرد یا قسمتی از لباس یا بدن را که نجس شده تطهیر کند؛ به نحوی که اگر تیمم هم انجام دهد (و آب را به تطهیر بخشی از نجاست اختصاص دهد)، باز هم نماز او با لباس یا بدن نجس خوانده خواهد شد؛ در این فرض، احتیاط واجب این است که آب را به وضو گرفتن اختصاص دهد نه رفع خبث.
مسأله 24: اگر مقداری آب طاهر و مقداری آب نجس دارد و امکان تیمم نیز وجود ندارد و اگر با آب طاهر وضو بگیرد، مجبور به رفع عطش با آب نجس می¬شود و اگر آب طاهر را بنوشد، فاقد الطهورین می¬شود؛ در این صورت، تقدیم هر یک (نوشیدن آب طاهر یا وضو گرفتن با آن)، محل اشکال است.
تیمّم
احکام تیمّم:
تيمّم زمانی جواز دارد که استعمال آب ممکن نباشد، و این عدم امکان، چند صورت دارد:
هفتم: زمانی است که وقت تنگ باشد به نحوی که اگر وضو بگیرد، تمام یا بخشی از نماز، در خارج از وقت واقع خواهد شد؛ در این صورت، باید به جای وضو (یا غسل)، تیمم انجام دهد.
قیل: اگر حداقل یک رکعت داخل در وقت خوانده شود، باید وضو بگیرد؛ اما قول أقوی، همانی است که قبلا بیان شد.
مسأله 26: اگر عمدا نماز را به تاخیر انداخت و وقت ضیق شد، به نحوی که اگر وضو بگیرد تمام یا بخشی از نماز در خارج از وقت واقع خواهد شد، در این فرض نیز باید تیمم انجام دهد.
مسأله 27: اگر شک کند در ضیق و سعة وقت، باید بنا را بر سعة وقت گذاشته و وضو بگیرد؛ اما اگر می-داند وقت ضیق است ولی شک دارد فرصت وضو گرفتن و نماز خواندن در وقت هست یا خیر، بعید نیست که وظیفه¬اش تیمم باشد؛ زیرا خوف فوت وقت وجود دارد.
مسأله 28: اگر آب ندارد و گشتن دنبال آب برای وضو، باعث می¬شود تمام یا جزئی از نماز، خارج از وقت واقع شود، در این صورت نیز وظیفه تیمم است.
مسأله 29: کسی که بخاطر ضیق وقت، وظیفه¬اش تیمم است ولی وضو گرفت، وضوی او باطل است زیرا مامور به وضو گرفتن برای این نماز نبوده؛ اما اگر وضو گرفتنش بخاطر این نماز نبوده، بلکه نیت دیگری (مثل مسّ قرآن یا ...)، داشته، وضویش صحیح است طبق نظر أقوی و همچنین است اگر جاهل به ضیق وقت بوده.
تیمّم
احکام تیمّم:
تيمّم زمانی جواز دارد که استعمال آب ممکن نباشد، و این عدم امکان، چند صورت دارد:
هفتم: زمانی است که وقت تنگ باشد ...
مسأله 30 و 31: تیممی که در ضیق وقت گرفته شده، فقط برای همان نماز است و برای نمازهای بعدی باید وضو گرفت و حتی اگر برای نماز بعدی، آب از دسترس او خارج شد بازهم این تیمم کفایت نمی¬کند و باید تیمم جدیدی انجام دهد؛ همچنین است درمورد اعمال دیگری که نیاز به طهارت دارند مثل، مسّ کتابت قرآن، حتی اگر در حین نمازی که بخاطر آن تیمم گرفته اتفاق بیفتند.
مسأله 32: ملاک ضیق وقت و انتقال به تیمم، انجام واجبات نماز است؛ بنابراین اگر به واجبات اکتفاء کند و نماز با وضو، در وقتش واقع شود، لازم است وضو بگیرد و به واجبات نماز اکتفاء کند؛ حتی اگر وقت کافی برای قرائت سوره نیست، می¬تواند آن را ترک کند تا نمازش همراه با وضو داخل در وقت انجام شود.
مسأله 33: انتقال به تیمم، در مورد نوافلی که وقت معیّنی دارند (مثل نماز شب) و وقت آنها ضیق است، محل اشکال است.
مسأله 34: اگر با این گمان که وقت هست، وضو گرفت و بعدا مشخص شد که وقت تنگ بوده:
الف- اگر به قصد همین نماز وضو گرفته: باطل است.
ب- اگر با داعی دیگری یا صرف حصول طهارت وضو گرفته: صحیح است.
اگر تیمم کند به این گمان که در ضیق وقت است و بعد از نماز، عدم ضیق وقت مشخص شود، باید نماز را اعاده کند و اگر قبل از نماز، سعه وقت مشخص شود، باید وضو بگیرد.
تیمّم
احکام تیمّم:
تيمّم زمانی جواز دارد که استعمال آب ممکن نباشد، و این عدم امکان، چند صورت دارد:
هشتم: امکان استفاده از آب، بخاطر مانع شرعی وجود ندارد (مثلا آب داخل ظرف طلا یا نقره است و امکان انتقال آن نیز وجود ندارد).
مسأله 35: اگر شخص جنب، آب برای غسل ندارد ولی در مسجد، آب موجود است:
الف- اگر می¬تواند با مرور از مسجد، آب برای غسل بردارد: باید این کار را کند و تیمم جایز نیست.
ب- اگر نمی¬تواند آب بردارد یا می¬تواند ولی نیاز به توقف در مسجد دارد:
ب-1- اگر می¬تواند با مرور از مسجد، غسل انجام دهد: باید این کار را بکند.
ب-2- اگر غسل درحال مرور امکان نداشت یا مسجد الحرام و مسجد النبی بود: باید تیمم کند برای ورود به مسجد (و آب بردارد برای غسل).
نکته: این تیمم، فقط برای ورود به مسجد و برداشتن آب یا غسل کردن در مسجد کفایت می¬کند.
مسأله 36: فقط در دو مورد، تیمم با وجود آب و امکان استعمال آن، صحیح است:
1- نماز میّت: می¬تواند بجای وضو، با تیمم آن را بخواند؛ اما قدر متیقن از صحت، زمانی است که خوف فوت نماز میّت را دارد.
2- خواب: هنگام خواب، جایز است به جای وضو یا غسل، تیمم کند طبق نظر مشهور.
مسأله 37: اگر آب برای وضو یا غسل کفایت نمی¬کند ولی می¬تواند آن را با مایع دیگری مخلوط کند تا زیادتر شود و در عین حال، از حالت اطلاق خارج نشود؛ بعید نیست که این کار واجب باشد و اگر مخلوط کرد (چه مخلوط کردن را واجب بدانیم یا خیر)، وضو گرفتن واجب می¬شود و انتقال به تیمم، جایز نیست.
تیمّم
آنچه تیمم بر آن صحیح است:
• تیمم بر مطلق وجه الأرض صحیح است علی الأقوی، چه خاک، ریگ، سنگ و... باشد.
• أقوی این است که سنگ گچ و سنگ نوره، تا قبل از اینکه به کوره بروند و پخته شوند، تیمم بر آنها صحیح است که درمورد گل نیز همین¬گونه است؛ یعنی تیمم بر آجر یا سفال، صحیح نیست.
• تیمم بر معادن مثل نمک، زرنیخ، طلا، نقره و... صحیح نیست.
• درصورتی که تیمم بر وجه الأرض ممکن نبود، باید با غبار انجام شود که یا غبار لباس یا غبار پشم گوسفندان و ... می¬تواند باشد و اگر جمع آنها باعث ایجاد خاک می¬شود باید بر خاک تیمم کند.
• اگر غبار نیز نبود، باید با گل تیمم کند درصورتی که امکان خشک کردن آن نباشد وگرنه باید این کار را انجام دهد.
• طبق مطالب گفته شده، آنچه تیمم بر آنها صحیح است، اینگونه اولویت بندی می¬شوند:
1- مطلق زمین غیر از معادن 2- غبار 3- گِل
و اگر هیچ¬یک در دسترس نبود، شخص، فاقد الطهورین محسوب می¬شود که در این فرض، اداء نماز، از او ساقط شده و باید قضای آن را بجا آورد؛ اما احتیاط آن است که اداءاً نیز نماز را بجا آورد (بدون طهارت).
• اگر شخص فاقد الطهورین، برف یا یخ پیدا کند (که امکان ذوب کردن آنها نیست)، باید آنها را بر اعضای وضو یا غسل بکشد حتی اگر جریان پیدا نکند و اگر امکان کشیدن نبود، با آنها تیمم کند.
مسأله 1: احتیاط این است تا خاک موجود باشد، بر چیز دیگری تیمم نکند و اگر خاک نبود، احتیاط این است که روی ریگ و سپس روی کلوخ و در آخر روی سنگ تیمم کند.
مسأله 2: در حال اختیار، تیمم بر گچ پخته شده و آجر و سفال و خاکستر جایز نیست؛ حتی اگر از زمین باشند؛ اما در حالت ضرورت، احوط این است که یک تیمم با این موارد انجام دهد البته بجز خاکستر و یک تیمم با غبار و گل انجام داده و نماز بخواند و اگر غبار و گل نبود، با همان یک تیمم نماز بخواند و بعدا اعاده یا قضا کند.
تیمّم
شرایط "ما یتیمّم به":
• آنچه تیمم با آن می¬شود، باید طاهر باشد و اگر نجس باشد، تیمم باطل است؛ حتی اگر جاهل یا ناسی باشد.
• اگر موردی که در مرتبه مقدم است نجس باشد، باید به مورد مرتبه بعدی رجوع کند برای تیمم؛ و اگر همه موارد در همه مراتب نجس بودند، شخص مصداق فاقد الطهورین خواهد بود.
• آنچه با آن تیمم می¬شود، نباید با چیزی که تیمم بر آن صحیح نیست مخلوط باشد.
• آنچه با آن تیمم می¬شود، باید مباح باشد؛ همچنین است درمورد مکان و فضای تیمم و مکان استقرار خود مکلف و اگر عمدا از غیر مباح استفاده کند، تیمم باطل است؛ بخلاف جاهل و ناسی.
مسأله 1: اگر خاک یا آنچه تیمم بر آن صحیح است، در ظرف طلا یا نقره باشد، و عمدا تیمم کرد، باطل است.
مسأله 2: اگر مکلف مثلا دو ظرف خاک دارد و یکی از آنها بطور غیر معین نجس است؛ باید با هردو تیمم کند؛ همچنین اگر یکی از آنها به نحود غیر معین، غیر خاک باشد؛ اما اگر تردد بین خاک غصبی و غیر غصبی باشد، باید از هردو اجتناب کرده و به مرتبه بعدی رجوع کند و اگر مراتب بعدی هم مقدور نبود، فاقدالطهورین محسوب می¬شود.
مسأله 3: اگر نزد مکلف آب و خاک باشد و بطور غیر معین می¬داند یکی از آنها غصبی است؛ نه وضو و نه تیمم جایز نیست و اگر چیز دیگری هم نباشد، فاقدالطهورین محسوب می¬شود؛ اما اگر تردید درمورد نجاست یا مضاف بودن یکی از آن دو باشد، باید هم تیمم کرده و هم وضو بگیرد اگر غیر از این دو چیز دیگری ندارد.
تیمّم
کیفیت تیمّم:
1- زدن کف هردو دست، باهم و یک¬دفعه، روی زمین (آنچه تیمم برآن صحیح است).
نکته: همه این شرایط درحالت اختیار است ولی درحالت اضطرار رعایت آنها تا جایی که ممکن است لازم می¬باشد؛ مثلا اگر یکی از دست¬ها امکان زدن ندارد، فقط آن را روی زمین قرار می¬دهد و با دست دیگر می¬زند و...
2- مسح پیشانی و شقیقه¬¬ها با کف دو دست از محل رویش مو تا بالای بینی و روی ابرو ها.
نکته: مسح باید با تمام کف دو دست روی تمام پیشانی انجام شود نه برخی از آنها.
3- مسح پشت دست راست با کف دست چپ و بعد بالعکس.
نکته: برای یقین به مسح مقدار واجب، باید بخشی از اطراف نیز داخل در مسح شود.
شرایط تیمّم:
1- نیت: که باید مقارن با شروع زدن دست¬ها باشد و قصد رفع حدث و حتی استباحه در آن شرط نیست.
2- مباشرت در تیمم، درصورت اختیار.
3- موالات: که ملاک در آن این است که هیئت تیمم عرفا بهم نخورد حتی در تیمم بدل از غسل.
4- ترتیب: به همان ترتیبی که قبلا ذکر شد انجام شود.
5- انجام مسح¬ها از بالا به پایین.
6- عدم وجود حائل بین عضو مسح¬کننده و مسح¬شونده.
7- طهارت عضو مسح¬کننده و مسح¬شونده، درحالت اختیار.
تیمّم
کیفیت و شرایط تیمّم:
مسأله 1: اگر بخشی از اعضاء (ولو اندک)، مورد مسح واقع نشوند، تیمّم باطل است؛ ولو سهوا یا جهلا باشد؛ با این حال، تیمّم عرفی کافی است و نیاز به دقت و ریزبینی بیش از حد نیست.
مسأله 2: اگر در محل مسح، گوشت زائدی بود، باید مورد مسح واقع شود و اگر دست زائدی بود، حکمش همان است که در وضو گذشت.
مسأله 3: مسح روی موهایی که بر محل مسح روئیده¬اند کافی است ولی اگر این مو از جای دیگری روی محل مسح ریخته باشد (مثلا از سر روی پیشانی ریخته باشد) هنگام مسح، باید کنار زده شود.
مسأله 4: اگر بر عضو مسح¬کننده یا مسح¬شونده، جبیره باشد، مسح با آن یا روی آن کافی است.
مسأله 5: اگر ترتیب در تیمّم رعایت نشود، چه عمداً باشد یا جهلاً یا نسیاناً، تیمّم باطل است.
مسأله 6: نائب گرفتن برای تیمّم درصورتی جایز است که مباشرت ممکن نباشد و نائب اگر ممکن است باید با دست منوب¬عنه تیمّم را برای او انجام دهد و اگر ممکن نباشد، با دست خودش.
مسأله 7: اگر کف دست¬ها نجس باشد، تطهیر آن برای تیمّم واجب است و اگر امکان تطهیر نباشد، با همان حالت تیمّم باید انجام شود نه با پشت دست؛ مگر اینکه نجاست کف دست مسری باشد و امکان خشک کردن آن نباشد که در این¬صورت، باید با پشت دست که طاهر است، تیمّم انجام شود.
مسأله 8: کسی که یک دست ندارد، با همان دست دیگر تیمّم باقی اعضاء را انجام دهد و سپس پشت دست را روی آنچه با آن تیمّم می¬کند بکشد تا مسح آن دست انجام شود و احتیاط این است که برای دست مقطوع، نائب هم بگیرد (هم خودش انجام دهد و بار دیگر نیز همراه نائب انجام دهد)؛ اما کسی که دو دستش قطع است، با خود پیشانی¬اش مسح پیشانی را انجام می¬دهد (آن را روی خاک یا... می¬کشد) و اعمال مربوط به دست¬ها از او ساقط است؛ اما احتیاط این است که هم این کار را کند و هم اینکه قسمت باقی¬مانده از دست را بر خاک بزند و مراحل سه¬گانه مسح را انجام دهد.
مسأله 9: اگر بر کف دست نجاستی باشد که حائل نیز ایجاد کرده و امکان ازاله آن نیست؛ احتیاط این است که با همان کف دست تیمّم را انجام داده و یک تیمّم دیگر نیز با پشت آن دست (و کف دست طاهر) نیز انجام دهد.
مسأله 10: انگشتر، حائل حساب شده و درآوردن آن هنگام تیمّم، واجب است.
تیمّم
احکام تیمّم:
مسأله 1: تیمّم برای نماز، قبل از داخل شدن وقت جایز نیست؛ حتی برای آمادگی؛ اما اگر بخاطر کار دیگری تیمّم کرد، می¬تواند با آن بعد از دخول وقت نماز بخواند.
مسأله 2: اگر بعد از دخول وقت تیمّم کرد، می¬تواند نمازهای بعدی را نیز با همان تیمّم بخواند (اگر محدث نشده و آب نیز نباشد).
مسأله 3: أقوی این است که درصورت فقدان آب، اگر وقت نماز باقی باشد و احتمال یا گمان به پیدا کردن آب دارد، می¬تواند تیمّم کند؛ ولی اگر علم به رفع عذر دارد (تا قبل از قضا شدن نماز) تیمّم جایز نیست؛ اما احوط این است که نماز را به تاخیر بیندازد تا شاید عذر رفع شود.
مسأله 4: اگر نماز را با تیمّم خواند و محدث نشد و وقت نماز بعدی فرا رسید، می¬تواند با همان تیمّم نماز بعدی را در اول وقتش بخواند حتی اگر احتمال رفع عذر تا آخر وقت نماز را بدهد؛ اما احوط این است که نماز را به تاخیر بیندازد تا شاید عذر برطرف شود؛ اما اگر علم به رفع عذر دارد، تاخیر واجب است.
تیمّم
احکام تیمّم:
مسأله 5: مراد از آخر وقت که تاخیر نماز تا آن زمان واجب یا احوط است، آخر وقت عرفی است و دقت عقلی نیاز نیست.
مسأله 6: تیمم در صورت عذر، برای نماز قضاء نیز جایز است و نیاز به تاخیر و انتظار برای رفع عذر نیست مگر اینکه علم به زوال عذر تا قبل از آخر وقت دارد و همچنین است درمورد نوافل موقّته.
مسأله 7: اگر معذور از وضو بوده و گمان می¬کرده وقت ضیق است ولی بعدا مشخص شد وقت ضیق نبوده، نمازش صحیح است و احتیاط این است که اعاده کند؛ اما بنابر قول به وجوب تاخیر، اعاده نیز واجب است.
مسأله 8: مواردی که مستحب است اعاده نمازی که با تیمم خوانده شده:
1- کسی که خوف استعمال آب داشته و با این حال عمدا خود را جنب کرده و مجبور شده با تیمم نماز بخواند.
2- کسی که بخاطر خوف فوت نماز جمعه، وضو یا غسل نکرده و با تیمم نماز جمعه را خوانده.
3- کسی که عمدا طلب آب را تا آخر وقت ترک کرد و مجبور شد با تیمم نماز بخواند.
4- کسی که عمدا آب موجود را هدر دهد درحالی که می¬داند یا ظنّ دارد که بی¬آب می¬شود برای وضو.
5- کسی که عمدا نماز را تا ضیق وقت به تاخیر انداخته و مجبور به تیمم شده.
مسأله 9: کسی که بخاطر انجام عملی، تیمّم کرده، به حکم شخص طاهر است و همه کارهایی که نیاز به طهارت دارند را با آن تیمم می¬تواند انجام دهد مادامی که محدث نشود و عذر باقی باشد؛ مگر اینکه تیمّم مختص به یک فعل خاص باشد (مثل تیمّم بخاطر ضیق وقت).
تیمّم
احکام تیمّم:
مسأله 10: هرآنچه می¬تواند غایت برای غسل یا وضوء باشد، می¬تواند غایت برای تیمّم نیز واقع شود؛ بنابراین، تیمّم واجب می¬شود برای آنچه که وضوء یا غسل برای آنها واجب می¬شود و همچنین است درموارد مستحبّی که تیمّم برای آنها مستحب می¬شود (با شرایط فقدان آب و...).
مسأله 11: تیمّم بدل از غسل جنابت، دیگر نیاز به تیمّم دیگر بدل از وضو (یا وضو درصورت رفع عذر) ندارد زیرا خود این غسل، از وضو نیز کفایت می¬کند؛ اما تیمّم بدل از غسل¬هایی که بعد از آن غسل¬ها وضو نیز لازم است (برای نماز)، نیاز به وضو (درصورت رفع عذر) یا تیمّم بعدی نیز دارد.
مسأله 12: تیمّم با همان چیزهایی که مبطل غسل یا وضوء است، باطل می¬شود؛ علاوه بر اینکه با یافتن آب یا رفع عذر نیز باطل می¬شود و اعاده نمازی که با تیمّم خوانده شده، بعد از رفع عذر، لازم نیست گرچه احتیاط این است که با رفع عذر در وقت، نماز اعاده شود بلکه در خارج وقت هم قضای آن موافق احتیاط است.
مسأله 13: اگر تیمّم کرد و قبل از خواندن نماز و در وقت، عذر او برطرف شد، نمی¬تواند با آن تیمّم نماز بخواند و اگر عذر مجددا ایجاد شد، باید تیمّم جدیدی انجام دهد؛ اما اگر زوال عذر مصادف با ضیق وقت شد (اگر وضو بگیرد یا غسل کند، نماز قضاء می¬شود)، با همان تیمّم می¬تواند نماز بخواند و همچنین است در فرض مصادف شدن تجدید عذر با ضیق وقت که در این صورت هم تجدید تیمّم لازم نیست.
Quiz e Certificados

Sobre este curso
این دوره بخش دوم از تدریس کتاب الطهارة از عروة الوثقى، اثر گرانقدر سید محمدکاظم طباطبایی یزدی است که یکی از مهمترین متون فقهی در حوزه علمیه محسوب میشود. استاد صادقی در ادامه بخش اول کتاب الطهاره، مباحث کتاب را به شیوهای دقیق و علمی تدریس کرده و با ارائه توضیحات تفصیلی و بررسی آراء مختلف فقهی، زمینهای مناسب برای فهم عمیق این بخش از احکام فقهی را فراهم آورده است.
آنچه در این دوره خواهید آموخت:
✅ بررسی دقیق و علمی مباحث طهارت (قسمت دوم) مطابق با عروة الوثقى
✅ تطبیق مباحث نظری با موارد کاربردی و مثالهای عملی
ویژگیهای دوره:
📌 خلاصه درسها: برای هر مبحث خلاصه ارائه شده است تا فهم مطالب را آسانتر کند.
📌 تمرینها: هر جلسه تمرینهایی برای تثبیت یادگیری در نظر گرفته شده است.
📌 امتحان نهایی: امکان سنجش آموختههای خود را از طریق امتحان نهایی خواهید داشت.
📌 اعطای گواهی پایان دوره: پس از موفقیت در آزمون نهایی، گواهی معتبر پایان دوره برای شما صادر خواهد شد.
مخاطبان این دوره:
🔹 طلاب و دانشجویان علوم دینی که به دنبال درک عمیقتری از مباحث فقهی هستند.
🔹 اساتید و پژوهشگران فقه و اصول که نیازمند منابع تکمیلی برای تدریس و تحقیق میباشند.
🔹 علاقهمندان به علوم اسلامی که میخواهند با ساختار و شیوه استدلال فقهی آشنا شوند.