446 بیم و امید یکسان و مساوی - استاد: حجة الإسلام والمسلمین شیخ حسن میلانی - Notes

درس 2/153 | وقت الدراسة: 5 دقيقة

446 بیم و امید یکسان و مساوی - استاد: حجة الإسلام والمسلمین شیخ حسن میلانی
گزیده درس چهارصد و چهل و شش
بحث در روایات باب «الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ» است و استاد درس را با بررسی روایت هشتم این باب آغاز می‌کند. این حدیث نسبت به سایر احادیث این باب قدری طولانی است و آن را ابوحمزه ثمالی از امام سجاد (ع) نقل کرده است. امام سجاد (ع) در این روایت به داستان مرد جوان و راهزنی اشاره می‌کند که همواره مشغول گناه بوده است و با یک توبه حقیقی و واقعی، سپس ترس از خدا به مرتبه‌ای می‌رسد که تمام گناهان گذشته‌اش بخشیده می‌شود و دعاهایش در نزد خدا مستجاب می‌گردد. حضرت می‌فرماید: مردى با همسرش از طریق دریا مسافرت می‌کند و كشتى آنها می‌شكند، تمام مسافرین غرق می‌شود و تنها آن زن زنده می‌ماند. او با استفاده از تخته پاره‌ای خودش را به ساحل می‌رساند و در آنجا با مرد راهزنی روبه‌رو می‌شود كه همه پرده‌هاى حرمت خدا را دریده بود، ناگاه دید آن زن بالاى سرش ایستاده است. سر به سوى او بلند كرد و گفت: تو انسانى یا جن هستى؟ گفت: انسان هستم. او بلافاصله با آن زن چنان نشست كه مرد با همسرش مى‌نشیند و همین که آماده نزدیكى با او شد، زن لرزان و پریشان شد. مرد به او گفت: چرا پریشان هستی؟ زن گفت: از این مى‌ترسم و با دست به آسمان اشاره كرد. مرد گفت: مگر تا هنوز دچار زنا شده‌ای؟ زن گفت: نه، به عزت خدا سوگند. مرد گفت: تو از خدا چنین مى‌ترسى، در صورتی‌كه چنین كارى نكرده‌اى و من تو را مجبور مى‌كنم. به خدا كه من به پریشانى و ترس از تو سزاوارترم؛ سپس كارى نكرد و برخاست و به سوى خانواده‌اش رفت و همیشه به فكر توبه و بازگشت بود. روزى در مسیر راه به یک راهب برخورد و آفتاب داغ بر سر آنها مى‌تابید. راهب به جوان گفت: دعا كن تا خدا ابرى بر سر ما بیاورد كه آفتاب ما را مى‌سوزاند. جوان گفت: من براى خود نزد خدا كار نیكى نمی‌بینم تا جرأت كنم و چیزى از او بخواهم. راهب گفت: پس من دعا می‌كنم و تو آمین بگو. راهب دعا می‌كرد و جوان آمین مى‌گفت بلافاصله ابرى ظاهر شد و سایه انداخت. هر دو قسمت از راه را باهم رفتند تا به دو راهی رسیدند. جوان از راهی و راهب از راه دیگر رفت و ابر با جوان همراه شد. راهب گفت: تو بهتر از منى. دعا به خاطر تو مستجاب شد و گزارش زندگی خود را برای من بگو، جوان داستان را نقل كرد. راهب گفت چون ترس از خدا تو را گرفته است، گناهان گذشته‌ات آمرزیده شد، اكنون مواظب باش كه در آینده چگونه باشى. در ادامه استاد سایر احادیث این باب را نیز ترجمه و تبیین می‌کند که همگی در مورد خوف و رجا است.
کلیدواژ: کتاب ایمان و کفر، باب «الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ» (روایات 8 ـ 13).
#دروس
#محاضرات_اسلامية
#محاضرات
#قصص
#دروس_إسلامية
#کتاب_داستان
#کتاب_ایمان_وکفر
#شیخ_حسن_میلانی

الدرس السابق

استاد حسن میلانی

مصمم المنتج

الملف الشخصي

جلسات الفصل

سهولة العمل في التطبيق

تنزيل التطبيق

إعدادات الخصوصية

When you visit any of our websites, it may store or retrieve information on your browser, mostly in the form of cookies. This information might be about you, your preferences or your device and is mostly used to make the site work as you expect it to. The information does not usually directly identify you, but it can give you a more personalized web experience. Because we respect your right to privacy, you can choose not to allow some types of cookies. Click on the different category headings to find out more and manage your preferences. Please note, that blocking some types of cookies may impact your experience of the site and the services we are able to offer.

446 بیم و امید یکسان و مساوی - استاد: حجة الإسلام والمسلمین شیخ حسن میلانی - Notes

استاد حسن میلانی

جلسات الفصل

خصوصيتك مهمة

إعدادات الخصوصية