گزیده درس سیصد و هشتاد و دو
بحث در روایات باب «مَولِدِ أَبِي الحَسَن عَلِي بنِ مُحَمَّد (ع)» است و تا هنوز چهار روایت این باب مورد بررسی قرار گرفته است. استاد درس را با ترجمه و تبیین روایت پنجم آغاز میکند که محتوای آن را هدایت شیعیان توسط امام هادی (ع) تشکیل میدهد. حدیث ششم در مورد نفرین امام هادی (ع) در حق احمد بن خضیب است. ابويعقوب میگويد: امام هادى (ع) را همراه ابن خضيب ديدم. ابن خضيب به حضرت عرض كرد راه برو قربانت گردم» فرمود: تو جلوترى، چهار روز بيشتر نگذشت كه چوبهاى شكنجه را به پاى ابن خضيب گذاردند، سپس خبر مرگش رسيد. از او روايت شده كه چون ابن خضيب درباره خانهاى كه از آن حضرت مطالبه ميكرد پافشارى نمود، امام برايش پيام داد: با درخواست از خداوند تو را به روزگارى مينشانم كه اثرى از تو بجا نماند، سپس خداوند هم او را در همان ايام گرفتار ساخت. حدیث هفتم به متن نامه متوکل به امام هادی (ع) پرداخته است. در این حدیث آمده است که يكى از شيعيان میگويد: من رونوشت نامه متوكل را به امام هادى (ع) در سال 243 ه.ق از يحيى بن هرثمه گرفتم. هدف از فرستادن این نامه به امام (ع) این بوده است که حاکمیت عباسی میخواسته است تا امام را بیشتر تحت نظر بگیرد. متن آن نامه این است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. امّا بعد، همانا اميرالمؤمنين (متوكل عباسى) قدر تو را ميشناسد و خويشاوندى تو را با پيامبر و هم با خود رعايت ميكند و حق تو را لازم ميداند و براى اصلاح حال تو و خاندانت و عزت و خوشبختى و آسودگى تو و ايشان هر چه لازم باشد، فراهم ميكند و از اين رفتار خشنودى پروردگار و انجام دادن حقى كه از تو و ايشان بر او واجب است، طلب ميكند. اميرالمؤمنين عقيده دارد عبداللَّه بن محمد را از توليت جنگ و نماز در مدينه پيامبر (ص) عزل كند؛ زيرا چنانكه تذكر داده بودى، حق شما را نشناخته و ارزش شما را سبك گرفته و شما را به كارى متهم ساخته و نسبت داده كه اميرالمؤمنين بركنارى و درستى نيت شما را در عدم اراده و آماده نبودن تو را براى آن كار ميداند و اميرالمؤمنين منصب و مأموريت عبداللَّه را به محمد بن فضل داد و او را به احترام و تعظيم و شنوایى از شما و اينكه با اين رفتار تقرّب به خدا و اميرالمؤمنين جويد دستور داد ...
کافی: کتاب حجت، باب «مَولِدِ أَبِي الحَسَن عَلِي بنِ مُحَمَّد (ع)» (روایات 5 ـ 7).