گزیده درس صد و شش
موضوع بحث را همچنان روایت دوم «باب آخر و هو من الباب الاول» تشکیل میدهد. استاد درس را از این عبارات آغاز میکند: «وَ أَمَّا الْخَبِيرُ فَالَّذِي لا يَعْزُبُ عَنْهُ شَيْءٌ وَ لا يَفُوتُهُ لَيْسَ لِلتَّجْرِبَةِ وَ لا لِلِاعْتِبَارِ بِالْأَشْيَاءِ فَعِنْدَ التَّجْرِبَةِ وَ الِاعْتِبَارِ عِلْمَانِ وَ لَوْ لا هُمَا مَا عُلِمَ لِأَنَّ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ جَاهِلًا وَ اللَّهُ لَمْ يَزَلْ خَبِيراً به ما يَخْلُقُ وَ الْخَبِيرُ مِنَ النَّاسِ الْمُسْتَخْبِرُ عَنْ جَهْلٍ الْمُتَعَلِّمُ فَقَدْ جَمَعْنَا الِاسْمَ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَى». واژه «خبیر» هم بر خداوند اطلاق میشود و هم بر انسان استعمال میگردد و حالا تفاوت این دو چیست؟ امام رضا (ع) پاسخ میدهد. خبیر (آگاه) به كسى گفته میشود كه چیزى بر او پوشیده نیست و از دستش نرفته، خبیر بودن خدا از نظر آزمایش و عبرت گرفتن از چیزها نیست كه اگر آزمایش و عبرت باشد بداند و چون نباشد نداند، زیرا كسى كه چنین باشد نادان است و خدا همیشه نسبت به مخلوقات خودش آگاه است. ولى آگاه در میان مردم كسى است كه از نادانى دانشآموز خبرگیرى كند (كه پس از نادانى آگاه و دانا شده) و در اسم شریك او شدیم؛ ولی معنا مختلف است. همچنین در ظاهر بودن خدا از این جهت نیست كه روى چیزی بر آمده و سوار مرکبی گشته و جایی نشسته و از پله بالا برود؛ بلكه بهواسطه غلبه و تسلط و قدرت او بر اشیاء است. چنانکه مردى گوید «بر دشمنانم ظهور یافتم و خدا مرا بر دشمنم ظهور داد» او از پیروزى و غلبه خبر مىدهد، همچنین است ظهور خدا بر اشیاء. معناى دیگر ظاهر بودنش این است كه براى كسى كه او را طلب كند ظاهر است (و براى خدا هم همه چیز ظاهر است) و چیزى بر او پوشیده نیست و اوست مدبر و هر چه آفریده، پس چه ظاهرى از خداى تبارك و تعالى ظاهرتر و روشنتر است؛ زیرا هر سو كه توجه كنى صنعت او موجود است و در وجود خودت از آثار او به اندازهای کافی وجود دارد، و ظاهر از ما كسى است كه خودش آشكار و محدود و معین باشد پس در اسم شریكیم و در معنا شریك نیستیم. در ادامه امام (ع) معنای «قاهر» بودن خدا و مخلوق را بیان میکند و در پایان این تذکر را میدهد که تمام اسماء خدای متعال چنین است، و به مقداری بسنده کردیم برای پند گرفتن و نیك اندیشیدن بود.
کلیدواژه: کتاب توحید، باب «آخر و هو من الباب الاوّل» (روایت 2).