گزیده درس پنجاه و هشت
در درس قبلی بررسی حدیث اوّل کتاب «توحید» به پایان رسید و در این درس استاد به سراغ ترجمه و تفسیر حدیث دوم این کتاب میپردازد. حدیث دوّم هم اندکی طولانی است و در واقع این روایت گویای مناظرهای امام صادق (ع) با ابن ابیالعوجاء میباشد. در سخنان متین و طریقه استدلال زیبای امام صادق (ع) نكات و دقایق درخشانى وجود دارند كه با خواندن این حدیث و همچنین حدیثی که در پیوست آن آمده است نكات زیادی دیده میشود. ابن ابی العوجاء کسی است که به خدا و روز معاد اعتقاد ندارد و امام (ع) از موضوع كوچك و دمدستى كه پرسش از نام و كینه زندیق بود شروع میکند و بالاخره او را محكوم و به ایمان و توحید میكشاند. همچنین در روایت بعدی كه با او در كنار خانه خدا مناظره دارد از همان طواف مردم مسلمان كه به چشم مىخورد شروع مىكند، سپس حالات نفسانى او را كه از همه چیز به او نزدیكتر است شاهد مىآورد و او را قانع مىسازد. حدیث دوّم از ابومنصور طبیب نقل شده است که مردی از یارانم به من خبر داد، گفت: من و ابن ابیالعوجاء و عبداللّه بن مقفّع در مسجد الحرام بودیم. ابن مقفّع با دستش به محلّ طواف اشاره کرد و گفت: این خلق را که میبینید، هیچ کدامِ آنها سزاوار نام انسان بودن نیستند، مگر آن شیخی که نشسته است ـ مقصودش أبوعبداللّه، جعفر بن محمّد [صادق] (ع) بود ـ و بقیه همگی، مشتی بیسر و پا و حیواناند. در قسمتی از حدیث آمده است: «فَقامَ ابنُ أَبِی العَوجاءِ، وبَقیتُ أنَا وَابنُ المُقَفَّعِ جالِسَینِ، فَلَمّا رَجَعَ إِلَینا ابنُ أَبِی العَوجاءِ، قالَ: وَیلَک یابنَ المُقَفَّعِ، ما هذا بِبَشَرٍ! وإِن کانَ فِی الدُّنیا روحانِی یتَجَسَّدُ إِذا شاءَ ظاهِرا ویتَرَوَّحُ إِذا شاءَ باطِنا فَهُوَ هذا!: ابن ابی العوجاء برخاست و من و ابن مقفّع همچنان نشسته بودیم. چون ابن ابی العوجاء برگشت، گفت: وای بر تو، ای پسر مقفّع! این مرد از جنس بشر نیست! اگر در این دنیا موجودی روحانی باشد که هرگاه بخواهد در قالب جسم درآید و هرگاه بخواهد روحانی و ناپدید شود، همین مرد است!»
کلیدواژه: کتاب توحید، باب «حدوث العالم و اثبات المحدِث» (روایت 2).