گزیده درس سیصد و هشتاد و هفت
بحث همچنان در روایات باب «مَولِدِ أبِی مُحَمَّدٍ الحَسَن بنِ عَلِی (ع)» است و استاد درس را با ترجمه و تبیین حدیث چهاردهم شروع میکند. محتوای این حدیث در مورد سیره تربیتی امام حسن عسکری (ع) است و اسماعيل بن محمد، نوه عبدالمطلب میگويد: سر راه امام حسن عسکری (ع) نشستم تا از احتیاجات خود با او در میان بگذارم. قسم خوردم كه يك درهم بيشتر ندارم و صبحانه و شام هم ندارم، فرمود: بنام خدا قسم دروغ ميخورى در صورتى كه 200 دينار زير خاك كردهاى؟! حدیث پانزدهم به نتیجه سرپیچی از دستور امام حسن عسکری (ع) اشاره میکند. على بن زيد میگويد: یک اسب خوب داشتم و در مجالس عمومی از آن تعریف میکردم. روزى خدمت امام حسن عسکری (ع) رسيدم، حضرت به من رو کرد و فرمود: اسبات چه شد؟ عرض كردم: هنوز است و اكنون از آن پياده شدم؛ امام فرمود: اگر مشترى پيدا كردى پیش از فرا رسیدن شب آن را معاوضه كن و تأخير نکن. من به فكر فرو رفتم و به منزل برگشتم و این سخن امام را با برادرم در میان گذاشتم. او گفت: در این مورد چیزی نمیتوانم بگویم. بالاخره من حيفم آمد كه آن را بفروشم تا اینکه شب شد و نماز عشا را خوانده بودم، تيمارگر اسب آمد و گفت: مولاى من! اسب مُرد. حدیث شانزدهم در مورد مرگ خلیفه عباسی در اثر دشمنی با امام حسن عسکری (ع) است. احمد بن محمد میگويد: چون مهتدى عباسى دست به كشتار مواليان ترك زد، برای امام حسن عسکری (ع) نامه نوشتم: آقاى من! خدا را شكر كه او را از ما بازداشت، شنيدهام شما را تهديد كرده و گفته است: به خدا آنها را از روى زمين برميدارم: حضرت با خط خود نوشت: اين رفتار عمرش را كوتاه كرد، از همين امروز پنج روز بشمار، او در روز ششم كشته مىشود، بعد از خوارى و ذلتى كه به او برسد. چنان شد كه امام پیشبینی کرده بود. حدیث هفدهم در مورد شفا یافتن بیماری با دعای امام حسن عسکری (ع) است و محتوای حدیث هجدهم را صبر بر مصیبت تشکیل میدهد.
کافی: کتاب حجت، باب «مَولِدِ أبِی مُحَمَّدٍ الحَسَن بنِ عَلِی (ع)» (روایات 13 ـ 18).