گزیده درس سیصد و نود و چهار
بحث راجع به روایات باب «مَا جَاءَ فِي الاِثني عَشَرَ وَ النَّص عَلَيهِم (ع)» است و مرحوم کلینی در این باب در حدود بیست روایت آورده است. محتوای روایات اوّل و دوّم در مورد شهادت حضرت خضر به ولایت اهلبیت (ع) است. در روایت اوّل امام محمد تقى (ع) میفرماید: امام علی (ع) به همراه امام حسن (ع) در مسجدالحرام بودند که مردى خوشقيافه و خوشلباس نزد آنها آمد و سلام كرد، سپس گفت: يا اميرالمؤمنين سه مسأله از شما ميپرسم، چنانچه جواب گفتى، ميدانم آن کسانی كه بعد از پيامبر حكومت را گرفتند و با این کار خودشان را محكوم ساختند و در دنيا و آخرت در امان نيستند؛ ولی چنانچه جواب نگویید به این نتیجه میرسم که شما هم با آنها برابر هستید. امام (ع) به او فرمود: هر چه میخواهى از من بپرس، آنگاه او گفت: به من بگو: اوّل، وقتى انسان ميخوابد روح او به كجا ميرود؟ دوّم، چگونه مىشود كه انسان گاهى به ياد مىآورد و گاهى فراموش ميكند؟ سوم، چگونه مىشود كه بچه انسان مانند عموها و دایيهايش مىشود؟ در ادامه روایت به جواب امام (ع) پرداخته شده است و اینکه حضرت حضر چگونه به دوازده امام گواهی داده است. در روایت دوّم همانند همين روايت بدون كم و زياد محمد بن يحيى از محمد بن حسن صفار از احمد بن ابىعبداللَّه از ابىهاشم نقل كرده است. در روایت سوم به هدیه خداوند به پیامبر اکرم (ص) اشاره شده است و این روایت را از ابوبصير از امام صادق (ع) نقل میکند. امام صادق (ع) میفرمايد: پدرم به جابر بن عبداللَّه انصارى فرمود: من با تو كارى دارم، چه موقع فرصت دارید شما را تنها ببينم و سؤالی بپرسم؟ جابر گفت: هر وقت شما بخواهید، پس روزى با او در خلوت نشست و به او فرمود: در باره لوحى كه آن را در دست مادرم فاطمه (ع)، دختر رسول خدا (ص) ديدهاى و آنچه مادرم به شما فرمود كه در آن لوح نوشته بود، به من خبر بده. جابر گفت: خدا را گواه ميگيرم كه من در زمان حيات رسول خدا (ص) خدمت مادرت، فاطمه (ع) رفتم و او را به ولادت حسين (ع) تبريك گفتم. در دست آن حضرت لوح سبزى ديدم كه گمان كردم از زمرد است و مكتوبى سفيد در آن ديدم كه چون رنگ خورشيد (درخشان) بود ...
کلیدواژه: کافی: کتاب حجت، باب «مَا جَاءَ فِي الاِثني عَشَرَ وَ النَّص عَلَيهِم (ع)» (روایات 1 ـ 3).