گزیده درس دوصد و هفتاد
این درس به روایت ششم باب «ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل في أمر الإمامة» اختصاص دارد. بخشی از این روایت در پایان درس قبلی مورد بررسی قرار گرفت و ضمناً در همان درس گفته شد که روایت به حسادت قریش نسبت به امام صادق (ع) اشاره میکند. در این حدیث داستان كلبى نسّابه بیان شده است که وی از امر امامت اطلاع نداشته و در مدینه بهدنبال امامِ برحق بوده است. وقتی ایشان وارد مدینه میشود و در مسجدی از جماعتى از قبیله قريش عالم اهلبيت پيامبر (ص) را میپرسد، آنها آدرس عوضی میدهد و شخص دیگری را به عنوان عالم اهلبیت معرفی میکنند. ایشان نزد آن شخص میرود و سئوالاتی میپرسد و متحیّر برمیگردد و به جستجوی خود ادامه میدهد تا امام برحق را پیدا میکند. استاد درس حاضر را از این عبارت شروع میکند: «فَقُمْتُ فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ أَنَا أَقُولُ هَذِهِ الْعِصَابَةُ تَكْذِبُ عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ فَدَخَلْتُ الْمَسْجِدَ فَنَظَرْتُ إِلَى جَمَاعَةٍ مِنْ قُرَيْشٍ وَ غَيْرِهِمْ مِنَ النَّاسِ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ قُلْتُ لَهُمْ مَنْ أَعْلَمُ أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ فَقَالُوا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ فَقُلْتُ قَدْ أَتَيْتُهُ فَلَمْ أَجِدْ عِنْدَهُ شَيْئاً فَرَفَعَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ رَأْسَهُ فَقَالَ ائْتِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) فَهُوَ أَعْلَمُ أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ و ...» کلبی نسّابه میگوید: من از نزد آن شخص برخاستم و بيرون آمدم و با خود ميگفتم: اين جماعت به اهلبيت دروغ بستهاند. دوباره به مسجد آمدم و دیدم جماعتى از قريش و ساير مردم در آن حضور داشت و به آنها سلام كردم و گفتم: اعلم و امام اهلبيت پیامبر (ص) كيست؟ آنها گفتند: عبداللَّه بن حسن است. گفتم: من نزد او رفتم و او را اعلم نيافتم. در این هنگام مردى از میان آن جماعت سربلند كرد و گفت: نزد جعفر بن محمد بروید و او اعلم اهلبيت است. يكى از آن جماعت او را سرزنش نمود؛ در این موقع بود که من متوجه شدم حسادت آن جماعت را کر و کور نموده و همین حسد از راهنمائى من در مرتبه نخست بازداشته است ... بعد ایشان خدمت امام صادق (ع) میرود و از آن حضرت مسایل خود را میپرسد و به این نتیجه میپرسد که اعلم اهلبیت پیامبر اسلام (ع)، حضرت امام صادق (ع) است. این روایت را سماعه نقل کرده و او مىگويد: نسابه كلبى گفت: وقتی امام برخاست و من هم برخاستم و خارج شدم و دست بر دست مىزدم و با خود مىگفتم: اگر امامى باشد، اين مرد خواهدبود. سماعه ادامه میدهد که نسابه کلبی بعد از آن همواره خدا را با دوستى اهلبيت پيامبر (ع) مىپرستيد تا اینکه درگذشت.
کلیدواژه: کتاب حجت، باب «ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل في أمر الإمامة» (روایت 6).