گزیده درس سیصد و نود و یک
بحث در روایات باب «مَولِدِ الصّاَحِبِ (ع)» است و استاد درس را با ترجمه و تبیین روایت چهارم آغاز میکند. این روایت را حسن بن نضر نقل میکند و به دستور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به یکی از نواب خودش اشاره دارد. مفاد حدیث پنجم راجع به هدایت شیعیان توسط امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. محمد بن ابراهيم بن مهزيار میگويد: من پس از وفات امام حسن عسکری (ع) در مورد جانشين او دچار تردید شدم و این در حالی بود که پیش پدرم اموال زیادی از سهم امام (ع جمع شده بود. پدرم آنها را برداشت و به كشتى نشست، من نیز بدنبالش راه افتادم. او در مسیر راه بیمار شد و گفت: پسرم! مرا به خانه برگردان كه اين بيمارى مرگ است. آنگاه گفت: درباره اين اموال از خدا بترس و به من وصيت نمود، سپس وفات کرد. بعد از مرگ پدر به این فکر بودم که پدرم كسى نبود كه وصيت نادرستى كند. من اين اموال را به عراق ميبرم و در آنجا یک خانه بالاى شط اجاره ميكنم و به كسى چيزى نميگويم. چنانچه موضوع برايم روشن شد همانگونه که در زمان امام حسن عسكرى (ع) برايم واضح شد، به او ميدهم و الا مدتى با آن اموال خوش میگذرانم. وارد عراق شدم و منزلى بالاى شط اجاره كردم، چند روزی آنجا بودم که نامهاى بدستم رسید و در آن نوشته بود: اى محمد! نزد تو اموالى با این مشخصات است در حالی من خودم به تفصيل نميدانستم برايم شرح داده بود، آن اموال را به آورندهای نامه تسليم كردم و چند روزی در آنجا ماندم. در این چند روز كسى سر به سوى من بلند نكرد و نزد من نيامد، از اینرو من اندوهگين شدم، سپس نامهاى به من رسيد كه در آن نوشته بود تو را به جاى پدرت منصوب ساختيم، خدا را شكر كن. در روایات ششم و هشتم به سیره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در پذیرش وجوهات پرداخته شده و در حدیث هفتم از انحراف تعدادی از شیعیان بعد از شهادت امام حسن عسکری (ع) سخن میگوید. محتوای روایت نهم را توسل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تشکیل میدهد. قاسم بن علاء میگويد: خدا چند پسر به من داد و من به ناحیه مقدسه نامه مينوشتم و درخواست دعا ميكردم و هيچ جوابى در باره آنها به من نميرسيد و تمام پسرانم مردند وقتی پسرم، حسن به دنیا آمد نامه نوشتم و تقاضاى دعا كردم، جواب آمد: باقى ميماند. حدیث دهم در مورد هدایت شیعیان در دوران غیبت و حدیث یازدهم راجع به درخواست دعا از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای شفای بیماری است.
کافی: کتاب حجت، باب «مَولِدِ الصّاَحِبِ (ع)» (روایات 4 ـ 11).