گزیده درس دوصد و چهل و هفت
بحث در بارهی نسبت شعر با اخلاق است. در مجموع دو اشکال مطرح شد: اشکال اوّل، این بود که شعر گرفتار دروغ است و این چگونه میتواند با اخلاق سازگاری داشته باشد؟ در درس گذشته به این اشکال پاسخ داده شد. اشکال دوم، این است که ارزش شعر به حکایتگری آن است و محاکات در ذات شعر است. با توجه به این مطلب، وقتیکه شعر «اکذبه اعذبه» است، چگونه از واقعیت حکایت میکند؟ در پاسخ به این پرسش مرحوم مصنف توضیحات زیادی بیان میکند. شعر بر روان انسان تأثیر میگذارد، حتی آنجایی خلاف واقع و حتی مخاطب بداند که این شعر خلاف واقع است باز تأثیر خودش را میگذارد. لذا، شعر باید از نظر کارکرد ارزیابی شود نه اینکه آن از لحاظ محاکات بودن آن ارزشیابی کرد. به عبارت دیگر، تأثیر مخیلات در نفس به خاطر آن نیست که اشعار مشتمل بر حقایق میباشند، بلکه حتی اگر کذب آنها معلوم باشند، باز تأثیرات خود را دارند، زیرا مقصود آن برانگیختن احساسات و انفعالات خاصی در مردم است، نه اعتقاد به مضامین آنها. در واقع آنچه موجب تأثیر مخیلات در نفس میشود، استغراب و اعجابی است که در اثر تخیل برای انسان حاصل میشود و چنانچه هر چه تکرار شود از اثر آنها کاسته میشود.
کلیدواژه: نسبت شعر و اخلاق و حقایق.