گزیده درس دوصد و هشتاد و سه
بحث در آخرین حدیث (19) باب «ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل في أمر الإمامة» است که به سیره سیاسی امام کاظم (ع) در زمان حکومت هارون الرشید اختصاص دارد. در روایات گذشته بررسی شد که بنی حسن (زیدیه) به صورت غالب انقلابی بودند و سکوت اهلبیت (ع) را برنمیتابیدند و برای خودشان ادعای امامت میکردند و در مواردی به ائمه (ع) توهین و بیاحترامی نیز مینمودند. عبدالله بن ابراهيم جعفرى میگويد: يحيى بن عبداللَّه بن حسن برای امام کاظم (ع) نامه نوشت و در آن نامه ابتدا خود، سپس امام (ع) را به تقواى الهی سفارش ميكند. بعد مینویسد: يكى از ياران دين خدا و ناشران اطاعت او نزدم آمد و گفت كه بر من ترحم كردهاى (كه كشته ميشوم) و ما را كمك نمیکنی؟ من دعوت به سوى آن كس از آل محمد (ص) را كه مردم بپسندند با شما مشورت كردم و شما حاضر نشدید و قبل از آن پدرتان هم حاضر نشد. شما از زمان قديم چيزى را ادعا ميكنيد كه در خورتان نيست و آرزوى خود را بهجایى كشانيدهايد كه خدا به شما عطا نكرده است. پس هواپرست و گمراهکننده شدید، و من تو را برحذر ميدارم از آنچه خدا تو را نسبت به خود برحذر داشته است. عبدالله بن ابراهیم جعفری میگوید: امام کاظم (ع) به نامه یحیی بن عبدالله جواب داد و در آن نامه بعد از حمد خدا و دعوت خود و یحیی به تقوای الهی، دو سوال در مورد «عترف» و «صهلج» میپرسد؛ سپس او را از نافرمانی خلیفه برحذر میدارد. امام (ع) میفرماید: من تو را از نافرمانى خليفه برحذر مىدارم و تو را به سپاس و اطاعت او تشويق مىكنم، و به تو سفارش مىكنم كه از او امان بخواهى پيش از آنكه به چنگ او بیفتی و از جانب مختلف گلوگير شوى و تمام مسیرها را بر تو ببندد. جعفرى میگويد: به من خبر رسید كه نامه امام کاظم (ع) بدست هارون الرشيد افتاد و چون آن را خواند گفت: مردم مرا به موسى بن جعفر بدبين مىكنند و وادار به تعقيب او مىنمايند با اينكه او از آنچه به وى نسبت مىدهند کاملا بری و بر كنار است. با پایان یافتن بررسی روایات باب «ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل في أمر الإمامة»، جزء دوم کتاب کافی نیز به پایان رسید.
کلیدواژه: کتاب حجت، باب «ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل في أمر الإمامة» (روایت 19).