گزیره درس دوصد و بیست و هفت
درس دوصد و بیست و هفت از «قال: و اثبات الفناء غیر معقول لأنّه إن قام ...»، شروع شده است و تا «لزم التسلسل، هذا ما خطرنا فی معنی هذا الکلام» ادامه دارد. مرحوم خواجه فرمود: همانگونه که خداوند عالم را ایجاد کرد، همانطور میتواند آن را از بین ببرد. البته، خداوند این عالم دنیا را از بین میبرد و به جایش عالم آخرت را ایجاد میکند. ایشان در ادامه فرمود که اعدام در مکلفان به صورت جدا ساختن اجزای آنها و در سائر اشیاء به صورت نابود ساختن مطلق آنها است. جمعی از معتزله قائل شدهاند که معدوم ساختن، همان جدا کردن اجزا نیست؛ بلکه نابود شدن است؛ به این نحو که خداوند برای جوهر، ضدی به نام «فنا» خلق میکند و سپس خودشان در بارهی این سه نظر دارند. مرحوم خواجه و مرحوم علامه میفرمایند: قول به فنا به هر صورت فرض شود، باطل است؛ زیرا اگر فنا قائم به خود باشد که همان جوهر است و اگر نباشد، عرض خواهدبود. در ادامه مرحوم خواجه دلیل دیگری بر منتفی بودن «فنا» بیان میکند که مرحوم علامه میفرماید: از این کلام دو امر فهمیده میشود، به این معنا میتوان آن را دو نوع تفسیر کرد. در پایان درس به این نکته اشاره میشود که بر اساس نظر مرحوم خواجه قول به فنا مستلزم، یکی از دو امر محال میشود: اول، اینکه حقایق دگرگون میشود. دوم اینکه تسلسل لازم میآید و مرحوم علامه آن را تبیین میکند.
کلیدواژه: باطل بودن «فنا».