گزیده درس سیصد و شش
روایت ششم باب «أن الجن يأتيهم فيسألونهم عن معالم دينهم و يتوجهون في أمورهم» در مورد نماینده امام علی (ع) در میان اجنه است. جابر از امام باقر (ع) نقل میکند، روزی حضرت اميرالمؤمنين (ع) در مسجد كوفه بر منبر مشغول خطبه بود، اژدهایى از طرف يكى از درهاى مسجد روى آورد که مردم قصد كشتن آن را داشت و حضرت مانع شد و او خودش را سینهکشان خدمت امام رسانید. وقتی پاى منبر رسيد، برخاست و روى دم خودش ايستاد و به اميرالمؤمنين (ع) سلام كرد، حضرت اشاره فرمود كه بنشيند تا خطبه تمام شود. وقتی از خطبه فارغ گشت و فرمود: كيستى؟ گفت: من عمرو بن عثمان خليفه شما بر طايفه جن هستم، پدرم مُرد و به من سفارش كرد خدمت شما برسم و نظر شما را بگیرم و اكنون نزد شما آمدم تا چه دستور میفرمایید؟ اميرالمؤمنين (ع) فرمود: تو را به تقواى خدا سفارش ميكنم و اينكه باز گردى و در ميان جنيان به جاى پدرت باشى و تو خليفه من هستى در میان ایشان هستی. عمرو با حضرت اميرالمؤمنين (ع) خدا حافظى كرد و بازگشت و او خليفه آن حضرت بر جنيان است. من خدمت حضرت عرض كردم: قربانت شوم، عمرو خدمت شما مىآيد و آمدن بر او واجب است؟ فرمود: آرى. حدیث هفتم در مورد دستور امام باقر (ع) به جابر بن یزید جعفی است و این حدیث قدری طولانی میباشد.
کلیدواژه: کتاب حجت، باب «أن الجن يأتيهم فيسألونهم عن معالم دينهم و يتوجهون في أمورهم» (روایات 6 ـ 7).