گزیده درس چهارصد و نُه
بحث در رابطه با روایات باب «آخر منه» است و مرحوم کلینی در این باب، سه حدیث نقل کرده است. حدیث اوّل به این مسئله پرداخته است که چرا حضرت آدم (ع) جزء پیامبران اولوالعزم نیست؟ امام باقر (ع) میفرماید: از پيامبران اولوالعزم پيمان گرفت كه من پروردگار شما هستم و محمد رسول خدا است و على اميرمؤمنان و اوصياء بعد از او، واليان امر من و خزانهداران علم من است و اينكه مهدى كسى است كه توسط او دينام یاری و دولتام آشكار میگردد و از دشمنان انتقام گرفته میشود و به وسيله او عبادت میشوم. گفتند: پروردگارا! اقرار كرديم و گواهى داديم؛ ولى آدم نه انكار و نه اقرار کرد، از این جهت مقام اولوالعزمى براى آن پنج تن از جهت مهدى ثابت شد و چون براى آدم عزمى براى اقرار به آن يافت نشد، از جرگه پيامبران اولوالعزم خارج گشت. در حدیث دوّم به فلسفه تفاوت انسانها در خلقت پرداخته شده و این حدیث قدری طولانی است و حبيب سجستانى آن را از امام باقر (ع) نقل کرده است. حبيب سجستانى میگويد: از امام باقر (ع) شنیدم، فرمود: همانا خداوند وقتی ذريه آدم (ع) را از پشتاش بیرون ساخت تا از آن براى ربوبيت خود و نبوت هر پيامبرى پيمان گيرد. نخستين كسى كه درباره پيامبرى او از پیامبران پيمان گرفت، محمد بن عبداللَّه (ص) بود. سپس خداوند به آدم (ع) فرمود: بنگر تا چه مىبينى؟ آدم (ع) به ذريه خود كه مانند مورها بودند نگريست، مشاهده کرد آسمان را پركردهاند. آدم (ع) عرض كرد: پروردگارا! چقدر ذريه زيادى دارم؟! اينها را براى چه آفریدى؟ از پيمان گرفتن آنها چه منظور دارى؟ خداوند فرمود: تا مرا عبادت كنند، چيزى را شريكام نسازند و به پيامبرانم ايمان آورند و از آنها پيروى كنند. آدم (ع) عرض كرد: پروردگارا! چرا برخى آنها را بزرگتر از برخى ديگر مىبينم؟ چرا برخى دارای نور زياد و برخى نور كم و برخى بىنور هستند؟ خداوند فرمود: ايشان را اين گونه آفريدم تا در تمام حالات امتحانشان كنم. آدم (ع) عرض كرد: پروردگارا! به من اجازه ميدهى سخن بگويم؟ خداوند فرمود: بگو كه روح تو از روح من است؛ ولی طبيعت تو بر خلاف هستى من است. آدم عرض كرد: اى كاش همگی را برابر و يك اندازه مىآفريدى كه داراى يك طبيعت و خلقت ميبودند و رنگها و عمرهاي آنها يك نواخت ميبود و از نظر رزق و روزی برابر ميبودند تا برخى بر ديگر ظلم نميكردند و کینه و حسد و اختلاف در ميانشان نميبود ...!
کلیدواژ: کتاب ایمان و کفر، باب «آخَرُ مِنهُ» (روایات 1 ـ 2).