گزیده درس سیصد و نود و شش
بحث در روایات باب «مَا جَاءَ فِي الاِثني عَشَرَ وَ النَّص عَلَيهِم (ع)» است و استاد درس را با ترجمه و تبیین روایت چهارم آغاز میکند. این حدیث از سلیم بن قیس هلالی است که درباره ولایت اهلبیت (ع) آمده است. سليم بن قيس میگويد: شنيدم عبداللَّه بن جعفر طيار گفت: من، حسن، حسين، عبداللَّه بن عباس، عمر بن امسلمه و اسامة بن زيد نزد معاويه بوديم كه ميان من و معاويه سخن درگرفت. به معاويه گفتم: من از رسول خدا (ص) شنيدم كه ميفرمود: من نسبت به مؤمنين از خود آنها اولى هستم، سپس برادرم على بن ابىطالب نسبت به مؤمنين از خودشان اولى است و چون على (ع) شهيد شد، حسن بن على نسبت به مؤمنين از خودشان أولى است. پس از او پسرم حسين نسبت به مؤمنين از خودشان اولى است و چون او شهيد شود، پسرش على بن الحسين نسبت به مؤمنين از خودشان اولى است ... سليم در پایان میگويد: من نیز اين حديث را از سلمان، ابوذر و مقداد شنيدم و آنها گفتند: ما اين حديث را از رسول خدا (ص) شنيدهايم. حدیث پنجم در مورد مسلمان شدن جوان یهودی با هدایت امام علی (ع) است و این حدیث را ابوالطفيل نقل میکند. او میگوید: روزى كه ابوبكر (خلیفه اوّل) از دنیا رفت، من سر جنازهاش حاضر بودم و زمانى كه با عمر بيعت انجام گرفت حضور داشتم كه امام على (ع) در گوشهاى نشسته بود. در این هنگام یک جوان يهودى، خوشسیما و نيكو لباس كه از اولاد هارون (وصى موسى) آمد و بالاى سر عمر ايستاد و گفت: يا اميرالمؤمنين! تویى دانشمندترين اين امت به كتاب و امر نبوت پيامبرشان؟ عمر سرش را پائين انداخت. یهودى سخناش را تكرار كرد؛ عمر گفت: چرا اين سؤال را ميپرسى؟ يهودى گفت: نزد تو آمدهام تا براى خود راهى بجويم؛ زيرا من در دين خود به شك افتادهام. عمر گفت: دامن اين جوان را بگير! يهودى گفت: اين جوان كيست؟ عمر بن خطاب گفت: او على بن ابى طالب، پسر عموى رسول خدا، شوهر فاطمه دختر رسول خدا و پدر حسن و حسين ... است. يهودى متوجه على (ع) شد و گفت: تو چنين هستى؟ امام (ع) فرمود: آرى. ادامه روایت را با درس استاد میلانی همراه شوید. حدیث ششم در مورد خلقت نور اهلبیت (ع) است که آن را استاد به اختصار توضیح میدهد.
کلیدواژه: کافی: کتاب حجت، باب «مَا جَاءَ فِي الاِثني عَشَرَ وَ النَّص عَلَيهِم (ع)» (روایات 4 ـ 6).