گزیده درس پنجاه و هفت
درس پنجاه و هفت از «المسأله السابعة و الثلاثون، فی تصور العام»، شروع شده است و تا «بل باعتبار الذی ذکرناه»، ادامه دارد. مسئله سی و هفتم در بارهی این مسئله بحث میکند که عدم چگونه تصور میشود؟ اگر تصور میشود، پس موجود و چرا به آن عدم گفته میشود و اگر عدم است پس چرا موجود میشود؟ مرحوم خواجه میفرماید: برای عقل جایز است که نقیضان را اعتبار کند و سپس حکم نماید که همدیگر تناقض دارند و این محال نیست. استاد در اینجا، توصیه به آساننویسی میکند که تلاش شود مباحث علمی با زبان روان و آسان مکتوب شود و این پیشنهاد را از آن جهت مطرح میکند که مرحوم خواجه در برخی جاهای کتاب «تجرید الاعتقاد» بسیار دشوار نوشته است و نیاز به بازنویسی دارد. لذا، استاد میلانی معتقد است که چنانچه علامه حلی نمیبود، ممکن بود که شارحان بعدی سخنان مرحوم خواجه را اصلا متوجه نشوند. استاد در ادامه به نویسندگان اروپایی مثال میزنند که مباحث علمی را بسیار ساده و آسان بازنویسی کردهاند. متاسفانه در قدیم مرسوم بوده است که علما دشوار بنویسند و استاد به چندین کتاب از جمله کتابهای تجرید الاعتقاد، سیوطی و صمدی را مثال میزند.
کلیدواژه: تصور عدم.