گزیده درس صد و نوزده
درس صد و نوزده از «الفصل الرابع، فی الجواهر المجردة»، شروع شده است و تا «و إلی الفلک الأخیر التاسع و هو فلک القمر»، ادامه دارد. مباحث مربوط به فصل سوم به پایان رسید و اکنون مرحوم خواجه و مرحوم علامه در فصل چهارم، راجع به جواهر مجرده بحث میکند. در پایان درس قبلی در ارتباط با این فصل نکات و مقدمات بحث ارائه گردید، مرحوم علامه میفرماید: بعد از اینکه بحث از جواهر مقارنه به پایان رسید، بحث از جواهر مجرده را شروع کرده است. این ترتیب به خاطر این است که چون مجردات محسوس نمیباشند، مرحوم خواجه در قدم اوّل مباحث مربوط به اجسام را مطرح کرد و سپس این موضوع را بررسی میکند. در این فصل، چندین مسئله مطرح میشود که مسئله اوّل آن به عقول مجرده اختصاص دارد. گروهی از متکلمین جواهر مجرده را نفی کردهاند، آنها معتقدند که چنانچه موجودی بدون جسم و عرض وجود داشته باشد، با واجب الوجود در حقیقت ذاتش شرکت خواهدداشت. مرحوم علامه این نظر گروهی از متکلمان را بیاساس میداند. مرحوم خواجه میفرماید: دلایلی که فلاسفه برای اثبات مجردات آوردهاند، باطل است. آنها گفتهاند: «الواحد لایصدر عنه أمران: چیزی که واحد باشد از آن دو چیز صادر نمیشود»، به این معنا، اکثر فلاسفه اعتقاد دارند، اولین چیزی که از ذات خدا صادر شده است، عقل اوّل است سپس از عقل اوّل، عقل دوم و فلک اول صادر میشود و این سلسله ادامه دارد تا به عقل فعال و فلک (نهم) قمر برسد.
کلیدواژه: عقول مجرده.