گزیده درس صد و سی و یک
درس صد و سی و یک از «قال: فزال الدور»، شروع شده است و تا «و هو ضعیف لعدم الملازمة بین التلازم و الاتحاد»، ادامه دارد. بحث در این بود که علم باید تابع واقع باشد، البته، نه به این معنا که انسان ابتدا مطابق واقعیت را مشاهده کند و بعد از آن علم برایش حاصل شود؛ بلکه منظور از علم این است که مطابق با واقع باشد. علم خداوند مطابق با واقع است و او میداند که چه کسی با اختیار خودش شراب میخورد و چه کسی نماز میخواند و ... یعنی این علم تابع واقع است و چیزی است که در واقع و خارج انجام میشود. در اینجا مرحوم خواجه میفرماید: با این بیانی که انجام گرفت، دَور از بین میرود و این اشکال وارد نیست که علم بر خارج نمیتواند متقدم باشد، و چنانچه علم همیشه از خارج گرفته شود، همیشه متاخر از خارج است. به این معنا که خارج باید واقع شود که عالم به آن علم پیدا کند؛ ولی تابع به معنایی که ارائه گردید، اشکال نخواهدداشت و علم میتواند بر اتفاقات خارجیه مقدم باشد. استاد میلانی متن را از «قال: فزال الدور ...» تا «... و الجواب عنه ما تقدّم ایضا» تطبیق نمیکند. مسئله پانزدهم در بارهی این است که علم بر استعداد متوقف میباشد. ایشان شانزدهم را نمیخواند و آن را تطبیق نمیکند و به سراغ مسئله هفدهم میرود. این مسئله در بارهی علم به علت که مستلزم علم به معلول است، بحث میکند و مرحوم علامه میفرماید که علم به علت با سه اعتبار واقع میشود. استاد مسائل هجدهم و نوزدهم را هم نمیخواند و به مسئله بیستم میپردازد که در بارهی تفسیر عقل است.
کلیدواژ: اقسام علم.