گزیده درس پنج
استاد میلانی، در این درس در رابطه با جمله «لا شئَ أعرف من الوجود، ...» حاشیه استاد حسنزاده آملی تبیین و توضیح میدهد و سپس آن را نقد میکند. ایشان میگوید: وجود خودش یکی از معقولات ثانوی است و تنها عقل آن را اعتبار میکند نه اینکه خودش یک صفت یا جوهر خارجی باشد. مثلاً وقتی گفته میشود که درخت وجود دارد و اژدههای هفتسر وجود ندارد، در واقع معنای وجود و عدم آن دو تعقل میشود و تحقق و ثبوت درخت در مقابل عدم اژدههای هفتسر با عقل درک میشود و عینیت خارجی ندارد. لذا، فلاسفه فکر کردهاند که وجود یک عینیت خارجی است و شامل درخت، انسان و خدا و ... همه و همه میشود و این یک اشتباه بزرگ است.
کلیدواژه: معنای وجود.