گزیده درس سی و یک
درس سی و یکم از «قال: ثم العدم قد یعرض لنفسه فیصدق ...»، شروع شده است و تا «بانّ یصیر الاخص اعم فی طرف العدم»، ادامه دارد. قبلاً گفته شد که عدم انواعی دارد. چنانچه گفته شود که عدم مقابل وجود است و یا مقابل وجود نیست، این به دو اعتبار است. زیرا گاهی عدم «عارضاً لغیره» فرض میشود، مانند عدم انسان و عدم درخت و غیره و گاهی به اعتبار «عارضا لغیره» ملاحظه نمیشود، بلکه مطلق عدم/نبودن مورد توجه قرار میگیرد که در اینجا عدم یک چیز خاصی ملاحظه نمیشود و خودش به نفسه تعقل شده و تحقق آن فقط در ذهن است. مسئله بیستم، در بارهی این است که وقتی دو مفهوم وجود داشته باشد که میانشان عموم و خصوص باشد، اگر این دو مفهوم با «لا» بیایند، عموم و خصوصشان بهم میریزد. مثلاً مفهوم حیوان اعم از مفهوم انسان است، چون مفهوم حیوان، اسب، گاو و شیر و غیره را شامل میشود. امّا، اگر این دو مفهوم با «لا» بیایند، مانند لا حیوان و لا انسان، در اینجا مفهوم لا انسان اعم از مفهوم لا حیوان میشود. چونکه لا انسان، تمام حیوانات و جمادات را شامل میشود؛ ولی لا حیوان فقط جمادات را دربر میگیرد.
کلیدواژه: تمایز اعدام و عدم الاخص اعم من عدم الاعم.