گزیده درس هشتاد و پنج
درس هشتاد و پنج از «المسألة الثالثة، فی انقسام الماهیة الی البسیط و المرکب»، شروع شده است و تا «و الخصوص مع اعتبارهما بما مضی»، ادامه دارد. مسئله سوم مربوط به ماهیت در بارهی تقسیم ماهیت است که آن را به بسیط و مرکب تقسیم میکند. منظور از ماهیت بسیط این است که جزء ندارد و در مقابل آن ماهیت مرکب است که دارای اجزاء است. هر دو نوع از ماهیت بالضروره موجود میباشد. مثلاً انسان از گوشت، پوست، استخوان، رگ و غیره مرکب است یا ساختمان مرکب از مصالح مختلف است و یا چیزهایی که در ذهن تصور میشود، مانند مثلث باز دارای اجزاء است. به هر صورت بحث از مرکب بسیار ساده و سهل است؛ امّا، بحث در بارهی موجودی که بسیط باشد، آن را باید چگونه شناخت؟ استاد در جواب از این سئوال به مبنای کلامی و فلسلفی میپردازد. در این کتاب بسیط را به جوهری که جزء ندارد مثال زده است و استاد این مثال را نمیپذیرد و میفرماید چنانچه منظور از این جوهر خدا است، خدا جوهر نیست، بلکه خالق جواهر و اعراض است و اگر منظور خدا نیست، پس قطعا جزء دارد. مرحوم خواجه در ادامه میفرماید: مرکب بودن و بسیط بودن دو وصف اعتباری است و باهم متنافی است و امکان ندارد که یک شئ هم بسیط و هم مرکب باشد و ... استاد این بحث را ادامه نمیدهد و از [اقول: یعنی ا«ّ وصف البساطة و الترکب ...، ص 130] تا [و الخصوص باختلاف الاعتبار، ص 132] را نمیخواند.
کلیدواژه: انقسام ماهیت به بسیط و مرکب.