گزیده درس صد و شصت و یک
درس صد و شصت و یک از «المسألة الحادیة عشرة، فی انّه تعالی لا ضدّ له»، شروع شده است و تا «و یلزم عدم الواجب فیکون ممکناً هذا خلف»، ادامه دارد. این مسئله اثبات میکند که خداوند ضد ندارد، به این معنا که وجوب وجود بر نفی ضد دلالت میکند. سپس مرحوم علامه ضد را توضیح میدهد و برای آن دو معنا ذکر میکند. بر حسب رأی مشهور ضد عبارت است از چیزی که بدنبال ذات دیگری بر محل یا موضوع وارد میشود و با آن ذات دیگر تنافی دارد، مانند سیاهی و سفیدی. مسئله دوازدهم میگوید: خدا حیّز و مکان ندارد، به این معنا که وجودب وجود بر نفی مکان داشتن خداوند دلالت دارد. این مسئله را اکثر عقلا پذیرفتهاند و تنها مجسمه برای خدا قائل به مکان شده است. در ادامه مرحوم علامه دلیل عدم مکان داشتن خدا را بیان میدارد. مسئله سیزدهم، اثبات میکند که خداوند در غیر خودش حالّ نیست؛ به این معنا که وجوب وجود بر نفی حلول خداوند دلالت میکند. این مسئله را بیشتر عقلا پذیرفتهاند و تنها بعضی از مسیحیان اعتقاد دارند که خداوند در مسیح حلول کرده است و یا برخی از صوفیه میگویند که خداوند در بدن عرفا حلول کرده است. در ادامه مرحوم علامه میفرماید: عقاید قائلان به حلول خدا باطل است و سپس بر بطلان عقیدهی آنها استدلال میکند. استاد به مسئله چهاردهم میپردازد که خداوند با غیر خودش متحد نیست، به این معنا که وجوب وجود بر نفی اتحاد خدای منان با غیر خودش دلالت دارد.
کلیدواژه: خداوند ضد و مکان ندارد، حلول هم نمیکند و با غیر خودش متحد نیست.